
براستی سردار آیا دنیا اینقدر ارزش دارد؟
بنیاد علوی که پیش از انقلاب به عنوان بنیاد پهلوی در آمریکا تاسیس شد، و هم اکنون زیر نظر بنیاد مستضعفان اداره می شود، از سال گذشته به دلیل آنچه که دادسرای فدرال نیویورک "همکاری با بانک ملی در تامین کمک های مالی در جهت اهداف هسته ای" نامیده، تحت فشار و مصادره اموال قرار گرفته است.
بنا به گزارش رادیو آمریکا، این بنیاد با نام مستعار "شرکت آسا"، ٦٠ درصد از سهام بانک ملی ایران در آمریکا را در اختیار دارد که هم اکنون کلیه دارایی های آن شامل یک آسمان خراش در منهتن از سوی دادسرای فدرال نیویورک مصادره شده؛و اینک یک روزنامه معتبر آمریکایی خبر داده است که این بنیاد برای سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا 400 هزار دلار پرداخته است.اگر چه آگاهان سیاسی بر این باورند که افشای نقش این بنیاد در زمینه چینی برای سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا با هدف افزایش فشارها بر شرکت آسا و بنیاد علوی صورت می گیرد، اما این خبر در عین حال نقاط مبهمی راکه در زمان اعلام "دعوت دانشگاه کلمبیا از احمدی نژاد" در اذهان عمومی شکل گرفت، روشن می کند.
هم اکنون با افشای این گزارش در نیویورک تایمز، روشن شده است که دانشگاه کلمبیا، بی دلیل از احمدی نژاد برای ایراد سخنرانی دعوت نکرده است، بلکه در ازای آن مبلغی معادل ٤٠٠ هزار دلار به عنوان "کمک به برنامههای وابسته به اسلام و فرهنگ ایرانی" دریافت کرده بود تا اجازه دهد رئیس دولت ایران، همچون محمد خاتمی اعتبار سخنرانی در یک آکادمی معتبر آمریکایی را در کارنامه سیاسی خود ثبت کند.
سخنرانی ای که به دلیل توهین های مستقیم رئیس دانشگاه کلمبیا و اعتراضات دانشجویان این دانشگاه نتوانست دستاورد تبلیغاتی مناسبی برای احمدی نژاد محسوب شود. تلاش تبلیغاتی ای که معلوم شده هزینه ای معادل ٤٠٠هزار دلار برای ایران در بر داشته است.
سایت کلمه، ارگان اینترنتی نزدیک به میر حسین موسوی، در گزارشی که از این افشاگری منتشر کرده از "کسانی که این چنین اموال ملت را به باد می دهند"، پرسیده است: "پرسش اینجاست که آیا ارائه کمک هنگفت به یک دانشگاه خارجی به مصلحت است؟"
کلمه می افزاید: "هر چند تبلیغ برنامههای اسلامی و فرهنگ ایرانی امری مهم از جمله در کشورهای خارجی است، اما در حالی که کمک به نگهداری و تعلیم و تربیت کودکان یتیم بی بضاعت و کمک به تامین پوشاک دانش آموزان بی بضاعت با اولویت مناطق محروم در راس اهداف بنیاد علوی است، آیا بدون این کمکها، این دانشگاه به انجام چنین اقداماتی نمیپرداخت؟"
به گزارش نیویورک تایمز، افشای این زمینه چینی برای سخنرانی تبلیغاتی احمدی نژاد، باعث شد تا دیوید ام. استون، سخنگوی دانشگاه کلمبیا از دریافت چنین مبلغ هنگفتی به عنوان هدیه یاد کند هر چند وی در عین حال تاکید کرد که "با توجه به اخباری که درباره این مؤسسه (بنیاد علوی) نقل میشود، ممکن بود ملاحظاتی میکردیم".
وی افزوده است: "این کمک چند ماه قبل از سخنرانی احمدینژاد به ما شده بود و ما خیلی شگفتزده و خوشحال شدیم، چرا که این اتفاق برای هر دانشگاهی بسیار خوب است که از جانب یک مؤسسه غیرانتفاعی چنین هدیهای دریافت کند".
استون، مجموع کمکهای بنیاد علوی را حدود ۳۳۲ هزار دلار برآورد کرده که برای ۲۵ سال فعالیت دانشگاه کلمبیا در برگزاری کلاسهای زبان و فرهنگ ایران، به این دانشگاه اهدا شده است. البته او گفته علاوه بر این مبلغ، ۵۰ هزار دلار دیگر نیز در سال جاری دریافت کرده است.
گفتنی است وزارت خزانهداری آمریکا در آذر ماه سال گذشته، بنیاد علوی را که زیر نظر مستقیم آیت الله خامنه ای اداره می شود، متهم کرده از طریق راه اندازی شرکت "آسا" و شرکت مادر "آسا با مسئولیت محدود" به نمایندگی از بانک ملی ایران در آمریکا فعالیتهای غیرمجاز انجام داده است.این وزارتخانه، در گزارش خود اعلام کرده که بانک ملی ایران در پوشش شرکت "آسا" از آمریکا پول به ایران منتقل میکرده است.
اتهام دیگر این بانک، ارائه خدمات مالی به نهادهای فعال در برنامه هستهای ایران، در معاملات بینالمللی است؛اتهامی که بانک ملی ایران آنرا "سیاسی" می داند و در بیانیه ای که دی ماه گذشته منتشر کرد، مدعی شد: "این بانک از نظر حقوقی و عملیاتی از دولت مستقل بوده و دولت هیچگونه مداخله یا نفوذی در عملیات بانک یا امور روزانه آن و حتی امور اداری آن نداشته و ندارد".
با ممنوع اعلام شدن فعالیتهای شرکت "آسا" در آمریکا، شهروندان و شرکتهای آمریکایی مجاز به انجام معامله با این شرکت نیستند. دولت آمریکا از سال ۱۹۹۵، افراد و شرکتهای آمریکایی را از معامله با ایران، بدون اجازه وزارت خزانهداری این کشور، منع کرده و هم اکنون، بیش از ۶۵۰ میلیون دلار از اموال بنیاد علوی مصادره شده است.
به گزارش بی بی سی این تظاهرکنندگان نمایندگان گروه های گوناگونی همچون مسیحیان انجیلی، یهودیان و سازمان های ضد نژاد پرستی بودند. محمود احمدی نژاد قرار است امروز برای ملاقات با لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهوری برزیل، وارد این کشور شود.
تظاهرکنندگان در شعارهای خود برزیل را سمبل تساهل و مدارا و همزیستی مسالمت آمیز افراد و گروه های مختلف قومی، نژادی و مذهبی خواندند.
به گفته معترضان حضور محمود احمدی نژاد در این کشور ناقض این اصول و ارزشهای بنیادین است.
تظاهرکنندگان قفس بزرگی پر از بادکنک های سفید را حمل می کردند و آن را نماد سرکوب ارزش های انسانی در ایران می خواندند.
آقای احمدی نژاد که گفته می شود همراه با هیاتی که از جمله شامل بیش از 200 بازرگان ایرانی است به برزیل می رود و قرار است در طول این سفر چند معاهده تجاری با این کشور امضا کند. حجم مبادلات دو کشور هم اکنون بالغ بر 2 میلیارد دلار در سال است.
محمود احمدی اخیرا اظهار داشته بود که روابط دو کشور باید گسترش یابد و شامل همکاری های اتمی نیز بشود.
منبع: جرس
سید ابراهیم نبوی
مژده مژده، به فاصله یک هفته بعد از این که نزدیک بود کریستف کلمب های اقتصادی اتمی دولت دهم، ترکیه را کشف کنند و درست در حال کشف هند توسط منوچ کمار، احتمالا در حال تماشای مراسم سالانه کارناوال سائوپولو توسط صادق محصولی، کشور برزیل کشف شد. دولت اعلام کرد که هفته آینده رئیس جمهور با یک هیات 300 نفره به برزیل می رود تا دهها قرارداد اقتصادی با این کشور ببندد، یکی از مسوولان دولت گفت" میزان قراردادهایی که هفته آینده میان برزیل و ایران امضا شده است، یک و نیم برابر کل قراردادهایی است که در پنجاه سال گذشته بین این دو کشور بسته شده است. نکته مهم این است که دولت به عقلش نرسیده به دلایلی که تا به حال باعث شده میان ایران و برزیل رابطه اقتصادی وجود نداشته باشد، فکر کند.
یکی از آگاهان از نحوه کشف برزیل توسط دولت دهم خبر داد.
روز، داخلی، اتاق استراحت ریاست جمهوری
منوچ کمار، معروف به منوچهر متکی به دلیل بیکاری ناشی از سرزدگی تاریخی احمدی نژاد و بانو به سراسر گیتی، مشغول استراحت است. روبروی تلویزیون نشسته و دارد کانال عوض می کند، یک دفعه مقادیر معتنابهی بانوی لخت نقاشی شده از جلوی دوربین رد می شوند، یک شیئی چرخان سبز و زرد رد می شود و یک چیز قرمز وارد کادر می شود و منوچ کمار یک دفعه چشمهایش مثل جلسه دیدار با بانوی همتای خودش در ونزوئلا هفت تا می شود. یک لحظه روی مبل راست راست می نشیند و خیره خیره به کارناوال سائوپولو نگاه می کند. در همین حال دکتر الفنون سرزده از پنجره می افتد توی اتاق. منوچ راست روی پایش می ایستد.
منوچ: سسسلام
الفنون( نگاهی به تلویزیون و لنگ و پاچه های سرگردان می کند): این چیه اون وقت؟
منوچ: به حضرت عباس هیچی، به مرگ مادرم هیچی، بخدا داشتم کار تحقیقاتی می کردم.
الفنون( چشمانش به تلویزیون است): تحقیقات راجع به؟
منوچ: حاج آقا! داشتم فکر می کردم مشکل غنی سازی و جایگزینی اقتصادی مون رو چطوری حل کنیم؟
الفنون: ای دروغ گو، آبروت رو می برم، بگو چی می دیدی( و خیره می شود)
منوچ: شما دقت کنید، این برزیله، بزرگترین اقتصاد آمریکای لاتین.....
الفنون: بیخودی دروغ نگو، برزیل چه ربطی به اقتصاد داره، فوقش به فوتبال مربوطه...
منوچ: بخدا اگر دروغ بگم، برزیل الآن اقتصاد اول آمریکای لاتینه، ما می تونیم بیست میلیارد باهاش قرارداد ببندیم. بخدا اگر دروغ بگم.
و منوچهر بخاطر اینکه بتواند تماشای کارناوال آن شب سائوپولو را توجیه کند، به مدت سه روز دلیل آورد تا دولت قانع شود که هشتاد درصد اقتصاد ایران را برمبنای مواضع آن لحظه منوچ کمار تنظیم کند.
ابطحی آزاد شد
اصولا به نظرم سخنگو بودن دردسر دارد. گاهی اوقات همین که یک آدم بلد باشد حرف بزند، معنی اش این است که احتمال دارد شعور هم داشته باشد، و همین که شعور داشته باشد، معنی اش این است که سرنوشت خوبی ندارد، یا زندانی می شود، یا تبعیدش می کنند یا می رود به جایی که عرب نی می اندازد. البته پارسال و سال قبل و سال قبل ترش و اصولا از وقتی احمدی نژاد الهام و بانو را کشف کرد، آنها شروع کردند به رفتن به عربستان، ولی منظور ما به جایی که عرب نی انداخت عربستان نیست، منظورمان همان جایی است که بقیه آب خنک می خورند. اصولا جایی که عرب های نی می اندازند، بقیه آب خنک می خورند. ببینید، من اصلا نمی خواستم در این موارد حرف بزنم. من می خواستم بگویم که اکثر کسانی که در طول سی سال گذشته سخنگوی دولت ها بودند، یا زندانی شدند، یا برای همیشه از ایران خارج شدند، یا برای همیشه ساکت شدند و انگار نه انگار یک روزی وجود داشتند.
مثلا همین ابطحی عزیز که امروز آزاد شد و رفت خانه شان و اولین عکس اش را با خانواده اش و با آقای خاتمی منتشر کرد. ابطحی سالها سخنگوی پیدا و پنهان آقای خاتمی بود، امروز به همین جرم، و البته به جرم شرکت در تظاهراتی که سه میلیون نفر در آن حضور داشتند، به شش سال حبس تعزیری محکوم شد و با دادن هفتصد میلیون وثیقه آزاد شد و به خانه رفت. اولین یادداشت اینترنتی اش را هم با مطلع " به نام خدای آزادی" آغاز کرد و نوشت" دوران هجر را گذراندیم و زنده ایم/ ما را به سخت جانی مان این گمان نبود." از شنیدن خبر آزادی ابطحی و دیدن تصویر او و خواندن مطلبش بسی خوشنود شدم.
در کل منظورم این است که سخنگو بودن کلا " نیامد" دارد، مثلا آیت الله خمینی سه سخنگو در خارج داشت و دو سخنگو در داخل، بنی صدر و یزدی و قطب زاده در خارج بودند و آیت الله مطهری و منتظری در داخل، بنی صدر که رفت پاریس گل بچیند، یزدی هم که سی سال است در حال پاسخ دادن به اتهاماتش است، قطب زاده هم که اعدام شد. آیت الله مطهری هم ترور شد، آقای منتظری هم که دو سال سخنگو بود، بیست سال در محاصره. بعد هم که بازرگان نخست وزیر شد و یزدی سخنگویش بود، بعدا هم بهزاد نبوی سخنگوی دولت موسوی و خامنه ای بود و حالا زندانی است. در دوره هاشمی رفسنجانی هم آقای حبیبی سخنگوی دولت بود و الآن سالهاست جز در آرشیو گل آقا هیچ جا اثری از آثارش نیست. در دولت خاتمی هم دو تا سخنگو بود، یکی مهاجرانی بود که رفته است جایی که تونی بلر نی انداخت، یکی هم رمضان زاده که مشغول کشیدن حبس است. شما فکر می کنید چرا دولت احمدی نژاد، الآن چند ماه است سخنگو ندارد؟
بدهی خارجی به بیست و یک میلیارد دلار رسید
اعلام شد که بدهی خارجی دولت ایران به 21 میلیارد و 575 میلیون دلار رسیده است. این را اضافه کنید به فروش 300 میلیارد تومان نفت در چهار سال اول ریاست جمهوری الفنون، و به آن اضافه کنید نابودی حیثیت کل حکومت و رفتن آبروی ایران و به آن اضافه کنید از بین رفتن میلیاردها دلار روابط ایران با جهان که هر ذره اش با مصیبت و بدبختی ایجاد شده بود و به آن اضافه کنید مرگ هزاران ایرانی به دلیل بی کفایتی و بی لیاقتی، مثلا 950 نفر فقط به دلیل سرمای هوا در یک ماه کشته شدند، یادتان نرفته که؟ به همه اینها اضافه کنید یک هجده میلیارد طلا و ارز به باد رفته در ترکیه و .... همین طور ادامه بدهم خودم گریه ام می گیرد. همه اینها هزینه شد تا این تحفه ارادانی مثل آئینه دق هر روز جلوی چشم ما باشد. شش ماه دیگر نه یک سال بعد که می رود همان جایی که عرب و آب خنک و از این چیزها، ولی این رسمش نبود.
کردان درگذشت
هر چه بود، فعلا دستش از دنیا کوتاه است. خدا هم رحمتش کند. بد بود یا خوب بود. علی کردان امروز درگذشت. اصولا این اصطلاح احترام گذاشتن به کسی که دستش از دنیا کوتاه است، چیز خوبی است. حالا هر چه می خواهی بگوئی او که نمی تواند جواب بدهد، پس بیخودی نه از مرگ کسی خوشحالی کن نه آرزوی مرگ کسی را بکن. بدترین چیزی که آدمها با آرزوی مرگ از دشمن شان می گیرند، امکان اصلاح است. بگذریم.
جوانفکر و پیرمغز
آخر این چه اسم نامربوطی بود روی این موجود نامعقول گذاشتند؟ اسمش جوانفکر است ولی حرفهایش را که می شنوی انگار مخش مثل صادق محصولی از جلسه مجلس خارج شده، بابا! این چه حرفی است که می زنی پسرجان؟ البته بگویم که مصاحبه بسیار خوبی کرده بود روزنامه فرهیختگان با جوانفکر صادق مغز، که تابناک هم بازتابش داده بود. معمولا تابناک چیز درست و حسابی منتشر نمی کند، به همین دلیل انتشار این مصاحبه تعجب حضار را برانگیخت. جوانفکر در پاسخ به سووال خبرنگار گفته است " هر کسی بخواهد می تواند رای اش را از موسوی پس بگیرد و آن را به احمدی نژاد بدهد."
به نظر شما برادر جوانفکر نمی فهمد که مردم چه می گویند؟ یا خیلی بامزه است؟ من فکر می کنم احتمالا دچار توهم نمک شده و بقول مکس فکر می کند " گوله نمک" است و یک جمله که می گوید دست روی شکم، قل بخور روی زمین، آی شیرینم آی نمکم! آقای شیرینفکر در این مصاحبه در مورد اعتراضات انتخاباتی گفته است " آقای احمدی نژاد وقتی بحث خس و خاشاک را مطرح کردند، محدود به آشوب طلبان و کسانی می شد که دست به اغتشاش زدند." یعنی وقتی روز 26 خرداد، که چهار روز بعد از آن اعتراض مردم توسط نیروی انتظامی به آشوب کشیده شد، احمدی نژاد به کسانی که چهار روز بعد قرار بود اعتراض کنند، گفته بود خس و خاشاک؟
من نمی فهمم چرا همه دارند تاریخ را جابجا می کنند تا اتهامات شان درست دربیاید، آن از دادستانی که یکی را روز 22 خرداد دستگیر می کند به اتهام شرکت در تظاهراتی که روز 25 خرداد برگزار خواهد شد، یا پنج نفر را که روز 12 اردیبهشت دستگیر شده اند، به اتهام اعتراضات انتخاباتی که یک ماه بعد از دستگیری شان اتفاق خواهد افتاد، محاکمه می کنند و مساله مهم این است که آنها هم اعتراف می کنند و حکم اعدام هم صادر می شود. بیخودی نیست که مخ آدم دچار صدای مشکوک می شود و صادق محصولی از جلسه می رود بیرون.
روزنامه توس محاکمه شد
نه، شوخی نمی کنم، کاملا جدی است. همین امروز هم اتفاق افتاد. روزنامه توس که در سال 1377 توقیف شده بود، مدیر مسوولش جوادی حصار بود، سردبیرش شمس الواعظین بود، طنزنویس اش منم که الآن در بلژیک هستم، مدیرش سازگارا بود که الآن در واشنگتن است، از پنجاه نفر نویسندگانش هر کدام شان یک جای دنیا هستند، یا اگر در ایران باشند تا حالا دوازده بار رفته اند اوین و بیرون آمده اند، امروز محاکمه شد و دادگاه برخی از اتهامات به این روزنامه را جرم شناخت و بعضی را جرم نشناخت. مملکت امام زمان همین است، بهزاد نبوی و رمضان زاده و تاج زاده را روز 22 خرداد سه روز قبل از اینکه جرمی انجام بدهند دستگیر می کنند، بعد روزنامه ای را که ده سال است تبدیل به تاریخ شده است، دیروز محاکمه می کنند. تازه به من می گویند چرا طنز می نویسی؟
دانشجویان را دستگیر نکنید
باز آب افتاد دست یزید! شما که می ترسید چرا می روید شکار؟ این همه الدرم و بلدرم تان از کجا در می آید؟ بیخودی گیر سه پیچ داده اند به بچه های دانشجوی دانشگاهها و فکر می کنند جنبش سبز به وسیله آنها اداره می شود. هر روز ده تا را از دانشگاه زنجان و شیراز و آزاد و تهران و غیره می گیرند که شانزده آذر دانشگاه شلوغ نشود. بعد هم می شود مثل روز قدس یا سیزده آبان که این همه تهدید کردند که می زنیم و می کشیم و جنبش سبز علوی به پا می کنیم و آخرش روز واقعه که می شود، نمی فهمند ملت از کجا دارند می آیند. حالا فرض کنید دانشجویان دانشگاهها را بخاطر شانزده آذر گرفتید و شانزده آذر هیچ اتفاقی هم نیافتاد، ماه محرم می خواهید چه کنید؟ باید بروید حضرت ابوالفضل و امام حسین را دستگیر کنید. بابا جان! چرا نمی خواهید بفهمید. تمام شد. یک کاری نباید می کردید کردید، حالا هی می زنید توی سر لاریجانی، به او چه ربطی دارد، محصولی بود که صدا داد.
موسوی در این گفت و گو همچنان بر پایبندی به قانون اساسی به عنوان نقطه اشتراک حداقلی اعضای جنبش سبز تاکید کرده و معتقد است"گرچه در ۱۳ آبان علیه مردم لشگر کشی کردند اما ؛مردم توجه کنند که هرچه در مقابل آنها خشونت کنند آنها نباید اسیر خشونت و احساسات شوند."
او همچنین گفت که"انقلاب شده که شجاعت داشته باشیم و آزادی را بخواهیم."موسوی در عین حال گفت که"برای ما حفظ عقلانیت و خونسردی و حفظ و پایبندی به اصول و شجاعت ابراز عقاید در جامعه ضروری است."
منبع: جرس
سید ابراهیم نبوی
مترو (Metro): یک شیئی دراز برای کوتاه کردن دست رقبا. نوعی قطار زیرزمینی که چون هم ترمز دارد، هم دنده عقب و هم تمیز است، با سیاستهای دولت سازگار نیست. قطار زیرزمینی. قطار درون شهری که قرار است درون روستایی شود. این قطار می تواند روی ریل مخصوص خود حرکت کند، اما ظاهرا رئیس دولت از این موضوع خوشش نمی آید. فواید مترو: " کم شدن ترافیک، کم شدن آلودگی هوا، کم شدن قدرت رئیس جمهور"، وسیله رفت و آمد شهری که از وقتی شهر ایجاد شد، احداث آن آغاز شد و وقتی کره زمین منهدم شود، کارش به نتیجه می رسد. یک چیز زیرزمینی که پسر دشمنان در حال سوء استفاده از آن است. یک وسیله نقلیه که تمامش زیرزمین است، و آدمی که نصفش زیر زمین است می خواهد آن را از دست کسی که پاهایش در هواست، دربیاورد، تا از چاله در نیفتاده برود توی چاه. کاربرد در جمله: " دولت مترو را از شهرداری گرفت." کاربرد دوم در جمله: " رئیس جمهور گفت، مترو را می گیرم، رئیس اش را هم عوض می کنم، دیکتاتور هم نیستم." کاربرد سوم در جمله: " با دادن مترو به دولت مخالفت شد."
کاربرد های غلط مترو: " سر مترو بگیر"( کاربرد قدیمی)، " کوتوله سر مترو گرفت تا قدش دراز تر به نظر بیاد."( کاربرد در زمان حال به هم زنی ساده)، " قالیباف مترو گرفت و کارش رو اندازه کرد"( کاربرد ترکیبی صنایع دستی و حمل و نقل)، " یه مترو با شصت سانت آدم کافی نیست"( کاربرد زمان حال پیشنهادی به نفع خودته بدبخت!)، " اول تونل بکن بعد سر مترو بگیر"( کاربرد در مدیریت جهانی)
تفاوت های مترو با رئیس جمهور
مترو خیلی دراز است، ولی او خیلی کوتاه است.
مترو تمامش زیر زمین است، ولی او نصفش زیر زمین است.
مترو به جلو حرکت می کند، ولی او به عقب حرکت می کند.
مترو مردم را سوار می کند، ولی او سوار مردم می شود.
مترو طبق زمان بندی می رود، ولی او سرزده می رود.
مترو مردم را به مقصد می رساند، ولی او دائما دور می زند.
شباهت های وسایل نقلیه با سیاستمداران
قطار بین شهری، خاتمی: یواش یواش می رود، مردم مطالعه می کنند، همه دیرشان می شود.
قطار تندرو، گنجی: تا بخواهی مقصدت را بگویی، رسیده به نیویورک.
تراموا، کروبی: در هر حالی از هر خیابانی رد می شود.
آژانس، موسوی: اگر بیاید بسرعت به مقصد می رسد، ولی تا به خیابان بیاید طول می کشد.
پیک موتوری، احمدی نژاد: بسرعت همه جا می رود، دود می کند، ایمنی ندارد.
مترو، قالیباف: سرعتش خوب است، سرش دعواست.
زیر دریایی، هاشمی: سرش بیرون آب است، ولی هرچه صبر می کنی بیرون نمی آید.
کشتی، رهبری: صد تا سوراخ دارد ولی هنوز غرق نشده است.
عصر روز گذشته، مهندس میرحسین موسوی به منزل مهدی كروبی رفت تا ضمن احوالپرسی و دلجویی از ایشان بابت حوادث رخداده در روز ۱۳آبان، درباره رفتارهای انجام شده با مردم و بهخصوص زنان در این روز نیز با هم گفتگویی داشته باشند.
به گزارش”كلمه” ، درابتدای این دیدار موسوی، ضمن ابراز انزجار از رفتارهای انجام شده توسط نیروهای لباس شخصی، در روز ۱۳آبان، با آقای كروبی، گفت: «من از این حملهای كه به شما شد بسیار متاثر شدم. اما رفتار شما، نشاندهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است». كروبی هم در پاسخ ضمن تشكر از این ابراز همدردی، رفتار مردم را بسیار محبتآمیز توصیف كرد.
كروبی در ادامه گفت: ...من اعلام كردم كه روز ۱۳آبان میآیم. ولی هرجا هم مصاحبه كردم، گفتم كه مواظب باشید طوری رفتار كنید كه به كل نظام برنخورد و از روز قبل هم پیغامهایی آمد كه در مراسم شركت نكنید. بناست با شما برخورد شود و صبح روز حركت هم نامهای ارسال شد از یك سازمان امنیتی، مبنی بر اینكه گروه تروریستی ریگی قصد انجام عملیات انتحاری را دارند بدین جهت به محافظین گفتم هركس مایل نیست و احساس خطر میكند، مرا همراهی نكند. ولی من بهخاطر عهدی كه با مردم مبنیبر شركت در مراسم كردهام، باید حضورپیداكنم.
كروبی ضمن غیرمتعارف خواندن تعدادی از شعارهایی كه مردم میدادند، گفت: «یكی از استادان روز بعد اینجا آمد و گفت از شعارهایی كه مردم میدادند من بیاختیار اشكم درآمد. ببینید این كسانی كه مردم را كتك میزنند، كار را به كجا رساندهاند كه مردم را تحریك به شعارهای افراطی میكنند. من هم واقعا نمیدانم كه این چه خدمتی است كه اینها دارند به رهبری میكنند. خب اگر این تظاهرات مسالمتآمیز برگزار میشد، عدهای میآمدند و میگفتند مرگ بر آمریكا، عده دیگری هم بودند كه فریاد الله اكبر میدادند و همهچیز هم تمام میشد.»
مهندس موسوی نیز در این دیدار، در توصیف حضور مردم در روز ۱۳ آبان گفت: «وقتی صبح آن روز از خانه به سمت فرهنگستان هنر میآمدم، دیدم كه جلوی دانشگاه تهران، آنقدر نیرو چیدهاند كه انگار لشگركشی شدهاست. باخودم گفتم اگر امروز حتی یكنفر هم بیرون نیاید، باز هم این نشاندهنده قدرت جریان سبز است.»
مهندس موسوی درباره برخورد لباسشخصیها با وی گفت: «حدود ساعت ۹ صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروعكردند به شعاردادن. سپس تعداد زیادی موتورسوار لباس شخصی، جلوی هر دو درب فرهنگستان در خیابان ولیعصر و خیابان صبا را سد كردند كه مانع خروج من شوند و با بستن درب پاركینگ، كاری كردند كه من سعادت نداشتهباشم كه به جمع مردم بپیوندم و در این اجر معنوی شریك بشوم.»
مهندس موسوی در ادامه افزود: « این افراد میخواستند با ممانعت از حضور من در میان مردم، قدرتنمایی بكنند، ولی در نهایت این مردم بودند كه قدرتشان را نشان دادند. اینها باید حق مردم را بشناسند. شركت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم میآمدند و آرام شعارهایشان را هم میدادند. پخش فیلمهای این رفتارهای خشونتآمیز و حمله به مردم و باتومزدن به سروپای خانمها عاقبت خوشی نخواهد داشت.»
مهندس موسوی اضافهكرد: «این جنبش عظیم از ارزشهای بنیادی دفاع میكند. میگوید دورغ نگویید و میگوید دروغ محكوم است، تقلب محكوم است. كسانیكه مردم را میزنند، فكر نكنند میتوانند با ترساندن، مردم را خانهنشین كنند. اسلام به مردم یاد دادهاست كه در راهحق از چیزی نترسند. تصور اینكه سركوب حلال مشكل است، اشتباه است. سركوب، شورش را از بین میبرد ولی آنچه ما در كشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلكه درخواست حقوق قانونی است.»
موسوی افزود: «شعارهای ساختارشكنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است كه با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله میكنند. مخصوصا حمله به زنان، اوج شكستن سنتهای مرسوم جامعه ماست.»
موسوی گفت: «راهسبز، سركوب را محكوم میكند و خود نیز گرفتار خشونت نخواهد شد. همه مردم متوجه هستند كه سلاح ما، شعارهای مسالمتآمیز و عقلانی ماست. اگرچه دراین راه دچار خسارت هم بشویم. ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی را میخواهیم. ما آزادی زندانیان سیاسی را میخواهیم. ما تضمین انتخاباتهای سالم را میخواهیم. ما تامین آزادیهای مطبوعات و رسانهها و آزادی عقیده و بیان را میخواهیم. اسلام دین منطق است. دین شكستن قلمها و بستن فلهای روزنامهها نیست. مردم ما تجربه تاریخی نصب گل به سر تفنگها را دارند. امروز هم گرچه مورد حمله قرار میگیرند، میدانند كه قدرت عقل و مسالمت، بر قدرت سلاحهای گوناگون غلبه خواهد كرد.»
مهندس موسوی اضافه كرد: «علیرغم این صفآرایی نظامی-امنیتی غیرعادی، وسعت حضور مردم و پراكندگی آن در بیشتر نقاط تهران و بعضی از شهرهای كشور، نشان میدهد كه حضور مردم جنبه احساساتی ندارد، بلكه ناشی از دلسوزی و عقلانیت برای آینده كشور است.»
منبع: آینده