۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

سهم یتیمان ایرانی از پول نفت

مقایسه کنید با میلیاردها تومانی که خرج لبنان و فلسطین میشه.

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

چرا احمدی نژاد در سفرهای استانی به فاک نمیره؟


خوب مردم دل دارند!

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

حکومت اسلامی رویایی ترین حکومت


 
بشر در طول حیات خود حکومت های زیادی را تجربه کرده است و نقاط ضعف و قوت آنها را یاد گرفته و از آنها برای ساخت حکومتی مستحکم تر کمک گرفته است.

بر خلاف عقیده خیلی از افراد یکی از مستحکم ترین و رویایی ترین حکومت ساخت بشر ، حکومت دینی است که نوع اسلامی آن در ایران و چند کشور دیگر در قید حیات هست ، در این مقاله سعی خواهم کرد چند دلیل برای این ادعا بیاورم.



الف)کنترل مردم عادی:

- شما حکومتی دارید که دست دزد ها را قطع می کند، زنان و مردان خیانت کار به همسرشان را سنگسار می کند، مشروب خوری در آن جرم محسوب می شود و مجازات دارد، شما با یک حکومت اسلامی می توانید هر کاری را که به سرکش شدن مردم می انجامد حرام اعلام کنید و در عوض به استناد به آیات کتاب آسمانی دخانیات و اعتیاد را جایز بشمارید که جوانان به جای سر گرم ، سر در لاک بمانند و افسارشان در دست شما.

- در دین اسلام ساده زیستی و قناعت ارزش به شمار می آید و در واقع عوام الناس از اینکه شکم گرسنه به بالین بروند ناراحت که هیچ خوشحال هم می شوند که یک لقمه نان حلال سر سفره خانواده خود برده اند، انسان فقیر همانند یک حیوان اهلی دست آموز از انعام های کوچک ارباب خود بسیار شاد و سر مست می شود و هر کاری را که او بخواهد انجام می دهد حتی مخالفانتان را می کشد.

- مردم باید همیشه به یاد قیامت باشند ، برای دست یافتن به جویهای عسل و زنهای زیبا، چشم خود را به روی خیلی چیزهای خوب که برای حاکمان آفریده شده اند می بندند و در عوض این طبقه حاکم جامعه است که بهشت را برای خود و جهنم را برای مردم همیشه امیدوار در روی زمین ایجاد می کنند.



ب) کنترل قشر تحصیلکرده:

- در اسلام حکومتی ، حفظ نظام و در واقع حفظ قدرت اوجب واجبات است ، یعنی حتی اگر شرکت در نماز جماعت یک گروه سیاسی (مانند نهضت آزادی) به مذاق شما خوش نیاید می توانید همه را از دم تیغ تیز دستگاه حکومتی خود بگذرانید.

- قشر تحصیلکرده معمولا متمایل به حقوق بشر و نوع حکومت دموکرات و سکولار هستند ، که برای خاموش کردن آنها باید طبق احادیث که به انسان اختیار میدهد به ایشان اجازه دهید انتخاب کنند : کهریزک یا کشور خارجی؟ و البته همیشه راه سومی هم هست : محاربه.



پ) تضمین عمر طولانی حکومت:

- در حکومت های دینی و بالاخص اسلامی همیشه حاکمیت از مثلث جادویی زر ، زور و تزویر استفاده می کند ، زر برای خاموش کردن بزرگان خائن، زور برای خاموش کردن مردم آگاه و تزویر برای خاموش کردن عوام.



حکومت اسلامی ، همیشه آرمانهایی دارد که برای رسیدن به آنها تلاش می کند ، مدینه فاضله، که نمونه معاصر آن در افغانستان تحت تسلط طالبان اتفاق افتاد ، مدینه فاضله یک حکومت اسلامی انجام تمام کارهای بالا با تمام افراطی گری ای است که یک حکومت می تواند انجام دهد، هر چقدر مردم کم اطلاع تر باشند و مردم مطلع هم سرنوشت کشور برایشان مهم نباشد عمر این حکومت و میزان افراطی گری هم بالاتر می رود و در این جور مواقع برای احیای کشور باید هزینه بیشتری پرداخت شود.

بهترین راه برای مقابله با این نوع حکومت ، مبارزه از طریق آگاه سازی قشر عوام جامعه و حساس کردن قشر متوسط و بالای جامعه به سرنوشت کشور است ، چون هیچ حرکت رادیکالی را یارای مقابله با نیروی زر و زور و تزویر حکومت نیست ، این نوع حکومت ها از در انداختن مردم با خود مردم هیچ گونه ابایی ندارند و برایشان یک کشور 10 میلیون نفری مطیع از یک کشور 70 میلیونی با سلایق متفاوت مطبوع تر است.



به امید روزی که مردم ایران آنگونه که خود صلاح می دانند زندگی کنند نه آنگونه که دیکته می شود.

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

عکس دو جوان ایرانی که از همه جوانان بالاتر تر تر تر ترند

راننده شخصی - کار دولتی - مسئولیت بالا - حقوق زیاد - سفر خارجی -
نه کسی گیر میده که چرا مدل موت اینطوریه
نه کسی می پرسه با این خانوم چه نسبتی داری

اصلا هم ربطی به اسم فامیلیشون نداره
حتما شایستگی شو دارن

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

چه ماه رمضونی! دعای آغا رو هم پخش نکردن!

همیشه ماه رمضونا بعد اذان این دعای آغا رو پخش می کرد:
پروردگارا، حکومت اسلام و حکومت قرآن را روز به روز در این کشور پابرجاتر و مستحکم تر بفرما! الهی آمین
حیف دعا به این قشنگی نبود؟
احتمالا عزتی عوارض دعاهای آغا رو دیده گفته اگه امسال هم پخشش کنیم دیگه چیزی از اسلام و قرآن نمی مونه.

خوشا فریاد زیر آب – خاطرات یک اعدامی


ببرش بهشت حاج کریم!
یه لحظه تمام خاطرات تلخ اون 2 ماه آخر اومد تو ذهن منصور؛ یاد ساعتها معلق بودن از پا افتاد، یاد خنده شیطانی دکتر و شل کردن زنجیر و آب جوش و فریادهای بی صدای زیر آب ؛
نه دیگه نه اینبار صحبت از آویزون کردن ناموسمه تو بهشت!.
ضعیف و با هق هق گفت : باشه قبول میکنم.
و باز همان خنده شیطانی دکتر را دید . عوضش 3 ماه از حبست رو کم می کنیم. زنرو ول کن حاج کریم.
چشماشو بستن و بردن تو یه اتاق تو قسمت ممنوعه جایی که سردارا معمولن میرن اونجا .
حاملش نکردی من میدونم و فاطی (زن منصور) ، صدای آشنای سردار ر. بود چند بار تو تلویزیون شنیده بود صداشو.
چشم بندشو برداشتن و جوانکی رو دید که چند روز پیش همراه 200 – 300 تا دیگه آورده بودن ، آش و لاش.
یه لحظه یاد آب جوش و فاطی و سردار و آزادی افتاد و شروع کرد اما خودش بیشتر گریه میکرد.
چند روز کارش همین شده بود دیگه داشت فاطی و بچه ها رو فراموش میکرد همش اتاق بود و یه جوون دیگه و بهشت!
این اواخر دیگه خیلی با سردار رفیق شده بود بهش میگفت چرا از این دخترکا به ما نمیرسه و یه روز جریمه شده بود نه جوونی و نه بهشتی!
تو همین فکرا بود که قاضی حکمشو داد ، اعدام به خاطر جنایت تو کهریزک.
یه لحظه زمین و زمان جلوی چشاش چرخید یاد ناله های پسر جوونی افتاد که بهش گفته بود اینا بهت رحم نمی کنن چرا گولشونو خوردی؟ یاد موقعی افتاد که با غرور جلوی بازجو سرشو گرفته بود بالا و گفته بود من سالار خاک سفیدم! نه از بهشتتون میترسم نه از دکترتون!
ایندفعه هم یاد بهشت افتاد و آروم آروم گریه کرد و با خودش زمزمه میکرد : خوشا خود سوزی عاشق – خوشا فریاد زیر آب.

پ.ن : تمامی شخصیت های این داستان ساختگی هستند حتی کهریزک!

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

لا لا لا لا گل زیتون

لا لا لا لا گل زیتون
بابات رفته توی زندون

توی زندون نمیدونی
چه ها کردن با زندونی

لا لا لا لا گل زیبای مادر
بابات تو آسمونهاست جان مادر

بابات مرد بود، مردونه ایستاد
برای حق مردم جونشو داد

------------------
چه ناسپاسیم ما اگر خانواده زندانیان سیاسی و شهدای سبز را به حال خود بگذاریم.
این خانواده های عزیز، سرپرست خودشونو از دست دادن به یاریشان بشتابیم.

به امید پیروزی : ترانه سر اومد زمستون + دانلود

سراومد زمستون، شکفته بهارون

گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون

کوهها لاله زارن، لاله‌ها بیدارن

تو کوهها دارن گل گل گل آفتابو میکارن

توی کوهستون، دلش بیداره

تفنگ و گل و گندم داره میاره

توی سینه‌اش جان جان جان

یه جنگل ستاره داره، جان جان، یه جنگل ستاره داره

سراومد زمستون، شکفته بهارون

گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون

لبش خنده نور

دلش شعله شور

صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور

توی کوهستون، دلش بیداره

تفنگ و گل و گندم داره میاره

توی سینه‌اش جان جان جان

یه جنگل ستاره داره، جان جان، یه جنگل ستاره داره



اگه امشب اینترنت قطع شد، وعده ما جمعه روز ایران

اینجوری که معلومه ظاهرا حکومت داره پروکسی سرور مرکزیشو میاره رو خط و احتمالا نمیشه دیگه به سایتای فیلتر شده سبز وصل شد.
اگر اینطور شد و حکومت طالبان اینترنت رو فیلتر کرد
وعده ما جمعه روز ایران
دست در دست هم زنجیره انسانی سبز را دوباره به رخ می کشیم
توصیه میکنم:
در جمع های چند نفره حرکت کنید.
تا وقتی جمعیت متمرکز نشده شعار ندهید.
شعار های تند ندهید.
اگر کفتاران رژیم خواستند باز هم زنان و جوانان تنها را دستگیر کنند به بچه ها کمک کنید.
به هیچ وجه در گروههای غیر مردمی طرفدار حکومت قاطی نشوید اما نزدیک آنها باشید تا در هنگام لزوم از پوشش آنها استفاده کنیم.
قهرمان بازی در نیاورید و تمرکز فکری را از دست ندهید.
اینبار در مقابل حمله لباس شخصی ها مقابله به مثل می کنیم!

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

من آن موجم که آرامش ندارم

ای محمود سپورجیان گوشهایت را تیز کن و بشنو آنچه را که دوست نداری بشنوی:

هر مکر و توطئه ای هم کنی ، هر تعداد بیانیه دروغین هم در بالاترین بفرستی که سبزها نیایند ،

مــــــــــا خواهیـــــــــم آمــــــــد!

به کوری چشم رهبر خونخوارت همه با هم کنار شیخ شجاع خواهیم بود.

من آن موجم که آرامش ندارم - به آسانی سر سازش ندارم

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

اندر حکایات شیخ محمود

آورده اند که : هدفمندي يارانه ها تاثير چنداني بر قيمت مسکن ندارد. شيخ را گفتند اين تاثير “نه چندان زياد” چقدر است؟ شيخ فرمود پنجاه شصت ميليون ! و مريدان گريستند و يقه را پاره کردند.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
روزي شيخ در اينترنت به صفحات فيلتر شده مي نگريست و مي فرمود : در اينجا چيزي مي بينم که شما نمي بينيد.
گفتند چه چيز مي بيني يا شيخ؟
فرمود : آزادي مطلق !
و مريدان گريستند.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
شيخ را گفتند نياز به مسکن کم شده.
شيخ بگفت : و نياز به قبر زياد !
و مريدان گريستندي.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
روزي شيخ را گفتند چرا هواشناسي دماي هوا را کم اعلام همي کردندي ؟
گفت : از براي اينکه مردمان خنک تر گردند.
و مريدان نعره زدند و از هوش رفتند.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
گفتند قيمت زرد آلو آذربايجان 5000 تومان است.
گفت خب نخريد.
مريدان سر به ديوار کوفتندي.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
روزي پرسيدند فزودن قيمت گاز از براي چيست ؟
فرمود از براي رونق نساجي و هاکوپيان.
و مريدان همي گريستند.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
روزي شيخ از بازار گذر کردي ، گوسفند مذبوحي را ديد در قصابي آويزان و مردمان هيچ يک توان و ياراي خريد نداشت. شيخ فرمود : عمر اين گوسفند بعد از مرگ درازتر است از عمرش قبل مرگ.
و مريدان مدهوش گشتند و نعره ها زدند.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
شيخ روزي با مريدان از بازار ميوه فروشان گذر کرد و گيلاسي ديد که کرمي در آن لوليده و به ولع تمام گيلاس همي خورد.
شيخ گريست و فرمود : خوشا به آن کرم و توانگريش . عمري زيستم و نتوانستم چارکي گيلاس بخرم.
دست ما کوتاه و خرما بر نخيل
آسمان و زمين بر ما شده بخيل
و مريدان رم کردند و سر به بيابان گذاشتند.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
روزي از شيخ پرسيدند اگر زنان همه چادري و تمام حجاب شوند ديگر چه چيز مردان را فاسد کند ؟
گفت : دماغ زنان !
و مريدان فغان کردند و نعره ها زدند.
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
در ظهر تابستاني شيخ فرمود : هوا بس ناجوانمردانه گرم است.
و مريدان گريستند.
شيخ گفت : زقنبوت ! هرچه که من مي گويم که نبايد بگريستيد !
و مريدان غش غش خنديدند!!!!!



۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

جذب حداکثری و دفع حداقلی مقام معظم!



در این عکس مقام معظم را در حال جذب حداکثری و دفع حداقلی می بینید. ایشون بالاترین مقام زالو ها هستند!

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

نگرانی از وضعیت مردی که شاخ در آورد

چند سال پیش در ایام محرم شایع شد که مردی هنگام بار گذاشتن کله پاچه! اینطور گفته که این کله امام حسینه و قدرت خدا اون دیگ به جای اینکه کله پاچه بشه شده دیگ پر خون ولی مرد باز توجه نکرده و اون خون رو خورده و چند روز بعدش دو تا شاخ در آورده.
الان یه ده سالی هست که این بابا داره با شاخ زندگی میکنه نمیدونم تو این مدت شاخش چقدر رشد کرده و آیا تونسته با اون شاخ زندگی کنه یا داده براش بریدن!

البته اون تشابهی که تو این شایعه به کار رفت به نظر من خیلی زشت بود اما نمیدونم چرا هیچ کس نگفت پس کو نشونش بده ببینیم درسته یا نه؟ و همه باور کردند و آخوندها هم بالای منبر سوژه خوبی پیدا کرده بودند در تاثیر گذاری بر جماعت پا منبری.

جدا فکر می کنم این حکومتیها خودشون هم میدونن این حرفا خرافاته برای همین هنگام بازجویی بدون ترس از شاخ درآوردن فحش های ناموسی به خدا و پیغمبر و امامی میدن که در پای روضه هاشون خودشون رو سگ اونها میدونن.

این حکومت فروشنده زبر دستیه برای افراد جاهل پا منبری از مظلومیت حسین میگه و برای آدمای مبارز مذهبی فحش به حسین و برای مبارزان غیر مذهبی باتومشو میکشه بیرون و 30 ساله این طوری تونسته دوام بیاره.

این معادله وقتی به هم میخوره که کاری کنیم برای پامنبری ها باتوم بکشه ، برای غیر مذهبی ها فحش به حسین بده و برای مذهبی ها از مظلومیت حسین بگه. اون وقت میشه گفت مشتریانش رو از دست داده و رو به زواله.

شما هم می توانید با قلم هایتان در جهت به هم خوردن این معادله تلاش کنید یا اینکه بر عکس به نفع حکومت قلم بزنید، انتخاب با شماست.

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

و اعدو لهم ماستطعتم من قوه

بگیرید ، تجاوز کنید، شکنجه کنید و آخر سر بکشید همه مردم را با تمام قوت!

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

جنگ رژیم با آمریکا بهتر است یا سازش

باز هم تهدید های خارجی به حداکثر رسید و باز هم شاهد عقب نشینی سران قدر قدرت جمهوری اسلامی در کنار تهدید های پوشالی سران ساندیسی سپاه هستیم.
چیزی که این وسط ارزش ندارد جان و مال مردم است به طور خلاصه میخواهم عاقبت جنگ و سازش کودتاگران و آمریکا را در ذیل بیاورم:

جنگ با آمریکا و اسراییل گزینه ناگزیری است چون سران ایران و اسراییل با تفکر آخرالزمانی خود میخواهند زمینه ساز آرماگدون شوند. آمریکا ایران اتمی را نمی تواند تحمل کند و ایران هم برای تکمیل شدن قدرتش ناگزیر از اتمی شدن است حال به هر قیمتی.
چیزی که در سخنان سرداران سپاه زیاد به چشم میخورد گسترده شدن آتش جنگ در صورت حمله آمریکا به ایران است که مشخصا منظور اسراییل است حال که این سرداران احمق نیستند و میدانند که اسراییل در صورت به خطر افتادن موجودیت به راحتی می تواند به ایران حمله اتمی کند و آنوقت از ایران چیزی باقی نمی ماند نه من نه شما نه برادران ساندیس خور.
اینکه اسراییل مشتاق حمله به ایران در این برهه از زمان است اینست که مطمئن است ایران هنوز بمب اتم ندارد و نهایتا بتواند به اسراییل حمله موشکی کند که با سپر ضد موشک پاتریوت تقریبا صدمه خاصی نمی بیند از طرفی ناوگان هوایی ایران هم به قدری فرسوده است که توان مقابله به مثل با هواپیماهای جدید آمریکا را ندارند و از طرفی تعداد هواپیماهای ناوهای جنگی آمریکا بیش از تعداد کل هواپیماهای آماده خدمت ایران است.

گزینه ضعیف سازش سران آمریکا و ایران است سازشی که زمان زیادی طول نخواهد کشید چون تنها باعث خریدن زمان توسط کودتاگران و ساخت بمب اتمی یا تهیه آن از پاکستان خواهد شد با سازش آمریکا و ایران باز هم تنها قربانیان این گزینه مردم هستند . حکومتی که از پشتوانه مردمی بهره مند نباشد ناگزیر است به کشورهای قدرتنمد امتیاز بدهد و در طرف مقابل مردم را سرکوب کند . مطمئنا این نیمچه آزادی هایی هم که در ایران هنوز وجود دارد در آن زمان دیگر نیازی به وجود ندارد، در عوض تمام درآمد کشور صرف تهیه سلاح اتمی خواهد شد تا روزی که جنون افراطی اینها باعث استفاده از آن بمب اتمی شود و ادامه ماجرا هم مانند بالا.

به هر حال با توجه به انزوای ایران در مجامع بین المللی، کم و بیش اجماع جامعه جهانی بر توقف حکومت ایران است توقفی که با تحریم های گسترده فعلا کند شده است اما هنوز و به لطف پول سرشار نفت ادامه دارد.

تنها نکته ای که در این معادلات گنجانده نمی شود قدرت مردم ایران و در واقع جنبش سبز است . اینکه جنبش سبز تا چه حد می تواند حکومت قعلی را کنترل و از صحنه روزگار محو کرده و حکومتی دموکراتیک با سیاستی عاقلانه را بر سر کار بیاورد و افکار پلید انجمن حجتیه را به طور کامل حذف کند.
به نظر من نه جنگ به نفع مردم است نه سازش و تنها ابزار برای حفظ ایران و ایرانی حذف حکومت نظامی اسلامی ایران است و بس.

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

ما روزه میگیریم یا روزه ما را میگیره؟

به علت سیاسی شدن دین و استفاده کودتاچیان از دین برای تحقیر مردم تا زمان جدا نشدن دین از حکومت روزه نخواهم گرفت.
روزه بعدی من روزه شکر نابودی دیکتاتوری است.
روز قدس را روز آزادی میهن خواهیم کرد. همراه شو عزیز کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود.

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

آیا من هم همجنسگرا هستم؟ تست خود شناسی

اگر با خواندن مطالب علمی و دیدن فیلمهای خارجی به خود مشکوک شده اید و میخواهید مطمئن شوید که همجنس گرا هستید یا نه به تست زیر پاسخ دهید:

1- آیا خود را چشم پاک می دانید؟

2- آیا ادعا میکنید که اگر با جنس مخالف خود تنها باشید حتی نگاه هم بهش نمی اندازید؟

3- آیا دوستی با دختر را تا همین چند وقت پیش بد می دانستید؟

4- آیا از بوسیدن دوست دختر خود شرم دارید؟

5- آیا موقع دیدن یک دوست قدیمی او را بغل می کنید و می بوسید؟ آن هم سه بار؟


اگر جواب همه یا اکثر این سوالات مثبت است بدانید که شما فقط یک دهه شصتی هستید، پس نگران نباشید هم جنس گرا نیستید ولی سعی کنید دیگر اشتباهات بالا را مرتکب نشوید.

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

ما مسلمانیم؟

مسلمانان، مسلمانان، مسلمانی ز سر گیرید / که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

مسلمانی چیست؟ مسلمان کیست؟
اسلام جز تسلیم بودن در برابر خداست؟
چند نمونه ذکر می کنم بعد خودتان قضاوت کنید مسلمان هستیم یا نه.

اولین اصل از اصول اسلام چیست؟ توحید

توحید یعنی پرستیدن خدای یکتا . یعنی برای گشایش در کارها به او توکل
کنیم و او را بخوانیم.
خودش فرموده: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
آیا ما مردم ایران، کارها را با بسم الله شروع می کنیم؟
تا حالا چند بار قبل از شروع غذا خوردن بسم الله گفتیم و بعد از آن خدا
را بابت این نعمتش شکر گفتیم؟
آیا مواقع سختی با خدای خود صحبت می کنیم و از او مدد می خواهیم؟
یا دست به دامان ائمه می شویم؟ خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است
فراموش کرده و راه چند هزار کیلومتری را میرویم تا پابوس آقا امام
حسین(ع) و به نظر خودمان هم خیلی دیندار و مسلمانیم و نذرمان چیست ؟ بچه
دار شدن!

وقتی خدا نعمتی به ما میدهد به جای شکر خالق، آن موفقیت را از زرنگی ،
تلاش یا شانس خود می دانیم ولی وقتی بلایی می آید هزاران کفر را نثارش می
کنیم.
چه کفری بالاتر از علی و حسین را خدا خواندن؟

شبی پیش خدا بگریستم زار
مسلمانان چرا زارند و خوارند

ندا آمد نمی دانی که این قوم
دلی دارند و محبوبی ندارند

خدا فرموده انسانها با هم برابرند. آیا ما دیگران را با خود برابر می دانیم؟
صبح تا شب به کسایی که ماشین بهتر از ما سوارند فحش ناموسی میدیم ، جلوی
پولداران خم و راست می شویم و سهم فقیران از سخاوتمان نگاه چندش آورمان
است.
به راستی ارزش انسانها در نظر ما چیست جز پول و قدرت؟

در ایام اعتکاف به مسجد میریم و چند روز قرآن به سر میگیریم و موقع
برگشتن به ناموس مردم به چشم یک روسپی نگاه میکنیم، قرآن را هم بر
میگردانیم به کنج خلوت خویش.
وقتی یک غیر مسلمان به مقدساتمان توهین میکنه رگ غیرتمان متورم میشه ولی
برای 100 تومن سود حرامتر ، به راحتی قسم خدا و پیغمبر و ابوالفضل را
میخوریم.

عادت کردیم به دروغ گویی (به راستی مگر پیامبر (ص) نگفته دروغگو دشمن خداست؟)
عادت کردیم به حرامخواری، مال مردم خوری ، ربا، ریا، نزول، فحشا و ...
عادت کردیم جلوی نام پیامبر و امامان حتما (ع) و (ص) و (س) بذاریم اما
دریغ از یکبار خواندن نهج البلاغه و قرآن.

کاپیتولاسیون جمهوری اسلامی - کاش من هم آمریکایی بودم

آغای جمهوری اسلامی غزه! تعریفت از کاپیتولاسیون چیه؟
چرا جوانان بیگناه این سرزمین باید هر روز تحقیر شوند چرا دختران ایران را به جرم لاک ناخن به خاک و خون می کشید؟
چرا به جرم موهوم سیاسی و به جرم فکر کردن ، هر چه لایق خود  و خانواده نداشته تان است به جوانان می گویید؟
چرا به زندانی ایرانی تجاوز می کنید ، شکنجه می کنید ، فحش های ناموسی می دهید؟ ناموسش را جلوی چشمانش هتک حرمت می کنید؟ چرا اسیران ایرانیتان را لخت مادر زاد می کنید؟
منظورتان از رافت اسلامی چیست؟ چرا همش شامل زندانیان خارجی می شود؟
چرا زندانیان خارجی هر روز شاد تر و چاقتر می شوند و زندانیان ایرانی هر روز بیمارتر و رنجور تر؟
چرا جاسوسان ایرانی با گل وشیرینی و کت و شلوار بدرقه می شوند و اسیران وطنی با وثیقه های میلیونی؟
چرا جاسوسان حق دیدن خانواده را دارند اما روشنفکران ایرانی ماهها در انفرادی قرنطینه می شوند؟
چرا متجاوزان خاک ایران شاد و سر زنده با هواپیمای اختصاصی بدرقه می شوند و اسیران ایرانی غریبانه به خاک سپرده می شوند؟
چرا جان ایرانی را پست تر از جان خارجی می دانید؟

۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

ایران 40 سال بعد

چند روز پیش عکسی دیدم از کابل 40 سال پیش و کابل امروز.

واقعا ناراحت کننده است که چطور یک کشور آباد در اثر زیاده خواهی و افراطی گری گروهی این چنین نابود شده.

یاد کشور خودمون ایران افتادم که چطور عده ای افراطی با اسلام نوع طالبانیشان اما در قالب شیعه آن ایران را به سمت نابودی می کشانند.

آیا این تصویر نمی تواند تصویر 40 سال بعد ایران باشد؟


پ.ن: دوستانی که همه مشکلات را در شیعه یا سنی میدانند، افراطی گری نه به شیعه و سنی ربطی دارد نه به مسلمان و غیر مسلمان بودن.

اگر مردم افغانستان همان اول که گروهک طالبانی اعلام موجودیت کرد از آنها نمی ترسیدند و جلویشان را می گرفتند الان وضع بهتری نداشتند؟

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

عکس هایی از دیدار ا.ن با بسکتبالیست ها

عکس هایی از دیدار ا.ن با بسکتبالیست ها

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

بیانیه 18ام میر حسین، مانیفست دموکراتیک ایران

عباس ميلانی سرپرست گروه مطالعات ايران در دانشگاه استنفورد آمريكا
بيانيه‌ی هجدهم ميرحسين موسوی را «مانيفست دموكراتيك ايران» و فراخوانی
آشكار برای دموکراسی، جدايی دين از دولت و سیاست خارجی نرم‌خويانه‌تر
می‌داند. ترجمه‌ی مقاله‌ی امروز او در وال‌استريت ژورنال را می‌خوانيد.

ميرحسين موسوى رهبر مخالفان ايران ده روز پيش از 22 خرداد، نخستين سالگرد
انتخابات ریاست‌جمهوری بحث‌انگيز ايران، از هوادارانش خواست كه همانند
سال گذشته به خیابان‌ها بريزند. سپس فراخوان خودش را پس گرفت. بسیاری از
دموکرات‌های ایران این عقب‌گرد را به نشانه‌‌ی پذيرش شكست ريشخند كردند.
ناظران سياسی امریکا اين رفتار آقای موسوی – و گزارش دستگير شدن تنها 400
نفر در سال‌گرد اين رخداد در تهران – را ناقوس مرگ جنبش سبز به شمار
آوردند.

اما 2 روز بعد، در 25 خرداد، آقای موسوی نخستين پیش‌نویس (به گفته‌ی
خودش) «منشور جنبش سبز» را منتشر كرد. رسانه‌های غربی توجه چندانی به
اين سند نشان ندادند اما پيام برآمده از گفته‌ها و ناگفته‌های اين منشور
بسيار قابل توجه است.

اين منشور گردن‌كشانه‌ترين انتقاد آقای موسوی از وضع موجود است كه رژيم
را «فساد نهادینه‌شده پشت پرده‌های قدیس نمایی» می‌خواند. او تاسف
می‌خورد که ایران بیشترین اعدام ها را نسبت به جمعیتش در جهان دارد و
اشاره می‌كند كه بيت‌المال در معرض یغمای دولتيان است. به گفته‌ی او،
خون‌ها و رنج‌های مردم «پرده های فریب و ریای تمامیت‌خواهان» رژيم را
درید.

او در عين حال استراتژی‌ها و اهداف روشنی برای اين جنبش دموكراتيك ارائه
می دهد و بروشنی خود و جنبش سبز را در تداوم تلاش 100 ساله‌ی مردم ایران
برای دستیابی به مدرنيته، دموكراسی، سكولاريسم و حاکمیت قانون می‌داند.

در سده‌ی گذشته صحنه‌ی سیاست ایران آوردگاهِ (به تعبير جان لاك)
طرف‌داران حق حاکمیت مردم به عنوان تنها منبع مشروع قدرت با طرف‌داران
مشروعیت الهی بوده است. نبرد این دو پارادایم از سال 1284 خورشيدی آغاز
شد که قانون اساسی نوينی نگاشتند و سلطنت – كه زمانی موهبتی الهی بود و
شاه خود را «ظل الله» می‌خواند – مشروط به خواست مردم شد و گستره‌اش
محدود گرديد.

آیت الله خمینی 1357 و آيت‌الله خامنه‌ای امروز با مفهوم ولايت‌فقيه –
که خواهان حاكميت يك نفر يعنی فقيه به نيابت از آخرین امام غايب شیعیان
است – از طرفداران سرسخت مشروعیت الهی هستند. آقای موسوی تصریح می کند که
در سمت دیگر است. به گفته‌ی او جنبش سبز چیزی نمی‌خواهد مگر«حاکمیت مردم
بر سرنوشت خويش». به گفته‌ی او، در برابر رژیمی «قانون‌گريز و
قانون‌ستيز»، هدف نهایی جنبش تحقق حاكميت مردم از راه انتخابات آزاد و
منصفانه و غيرگزينشی است.

به نظر آقای موسوی تنها راه رسيدن مردم به پیروزی تداوم‌بخشيدن به يك
جنبش فراگير دموکراتیک است که همه‌گير، تکثرگرا، روی‌گردان از انتقام و
خشونت و آماده‌ی گفتگو و بخشش باشد. اگرچه او بر «استمرار حضور» دين در
آینده ايران اذعان می کند اما آشكارا از استقلال « نهادهای دینی و روحانی
از حکومت» دفاع می‌كند. این گفته‌ی او دعوتی آشكار به يك نوع سکولاریسم
اصيل در گفتمان سیاسی معاصر ایران بوده است.

به گفته‌ی آقای موسوی جنبش سبز ایران «فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت،
قومیت و موقعیت اجتماعی» به معیارهای بین المللی حقوق بشر احترام
می‌گذارد و به برابری همگان در پيشگاه قانون باور دارد. این اعلام رسمی
با سادگی خيره‌كننده‌اش در تضاد آشكار با نظام حقوقی مبتنی بر شريعت
ایران است كه به شيوه‌ای نظام‌مند، مردان را بر زنان و مسلمانان را بر
زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و بهاييان برتری می‌دهد. موسوی همچنین حامی
سیاست خارجی «عقلانی و شفاف» است و گفتگو و تعامل را بر « دیپلماسی
ماجراجویانه و عوام فریبانه» ترجيح می‌دهد.

مطمئنا برخی از ایده‌ها و خواسته‌های آقای موسوی در گذشته از سوی
روشنفکران سکولار ایرانی بيان شده‌اند. برخی از آن‌ها در واقع بخشی از
همان خواسته‌هايی هستند كه انقلاب 1357 را به بار آوردند. اما ائتلافی که
شاه را سرنگون كرد و آیت‌الله‌ها را سر كار آورد ائتلافی گل و گشاد از
ایده‌ها و نيروهای ناهمگن بود. رئيس‌جمهور محمود احمدی‌نژاد و آقای
خامنه‌ای نماینده‌ی ارتجاعی‌ترین نیروهای آن ائتلاف هستند.

آقای موسوی با این منشور عناصر دموکراتیک آن ائتلاف را بتمامی نمايندگی
كرده است. منش فروتنانه‌ی او، دعوت او به گفت و شنودی انتقادی درباره‌ی
راه‌های اصلاح اين منشور و گردن‌كشی او در برابر تهدیدهای دائمی رژیم و
اراذل و اوباش آن، همه و همه گويای چرخشی نوين در جنبش دموكراتيك ايران
است. نخست‌وزیر افراطی ديروز، نخست‌وزير محبوب خمینی، آرمان‌های
دموکرات‌های محتاط ایرانی را بازنموده است.

جهان امروز با يك گزينه‌ی روشن رو به رو است: رژیم، با سیاستی بی‌رحمانه
در داخل و سیاست ستيزه‌جويانه‌ی هسته‌ای در خارج، یا امکان ایرانی
دموکرات با سیاست خارجی مسوولانه. جهان باید هشدار دهد که هر گونه حمله
به آقای موسوی – همانند آفريقای جنوبی آپارتايد – به انزوای كامل رژيم
خواهد انجاميد. ایران دموکرات تنها چاره‌ی حل مشکل ایران برای جهانيان
است و بیانیه‌ی تازه‌ی آقای موسوی پيش‌نويسی نويدبخش برای دستیابی به این
هدف فراهم می‌آورد.

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

بیانیه مهندس موسوی در خصوص 22 خرداد

خودداری از صدور مجوز راهپیمایی برای روز ۲۲ خرداد بیش از هر چیز نشان
دهنده ترس دولتیان از تکرار حماسه ۲۵ خرداد سال ۸۸ است.

آرایش نظامی- امنیتی بی‌سابقه درتهران نشان می‌دهد که علی‌رغم یک سال
سرکوب و حبس واستفاده یک‌سویه از صداوسیما و رسانه‌های دولتی و هزینه‌های
هزاران میلیارد تومانی، تمامیت طلبان نتوانسته اند مردم را به صداقت و
صحت عمل خود متقاعد سازند. که اگر می‌توانستند چه نیاز به این همه هزینه
و لشگرکشی و دروغ پردازی؟!

حمله به مردم و دانشجویان در روز ۲۲ خرداد و سپس حمله به دفتر مرجع
بزرگوار حضرت آیت الله العظمی صانعی وحمله به دفتر حضرت آیت الله العظمی
منتظری و توهین به جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی از شدت بحران و
اغتشاش فکری در میان مهاجمان خبر می‌دهد. ۲۲ خرداد ماه امسال، مردم
بهانه ای به دست دولتیان ندادند تا با آن پیامدهای ناشی از قطعنامه ۱۹۲۹
شورای امنیت را، که به دلیل سوءمدیریت و سیاست‌های عوام فریبانه بر سر
کشور و ملت ما تحمیل شده است، بپوشانند و نیز عواقب اقدامات منافقانه و
ظالمانه در مراسم روز ۱۴ خرداد را از یادها ببرند.

۲۲ خرداد بلوغ جنبش عظیم سبز را نشان داد و نشان داد که هر شهروند سبز هر
جا که باشد، از خانه و اداره و محل کار و کارخانه و مدرسه و خیابان، با
ابتکارات و خلاقیت، خود یک جنبش است.

جنبش سبز آن آگاهی را دارد که به گونه ای عمل نکند تا تمامیت‌خواهان
بتوانند پیامد سیاست‌های غلط خود را در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و
سیاسی و سیاست خارجی بپوشانند. امروز دولتیان بیش از همیشه محتاج حادثه
سازی‌های هستند که بتوانند تبعات مصائبی را که بر سر کشور آورده اند از
چشم‌ها پنهان نگه دارند. حمله به دفتر یک مرجع عالی‌قدر و یکی از شاگردان
مورد علاقه و محبت حضرت امام (ره) ورود به مرحله جدیدی از این
بحران‌سازی‌ها است. ولی آمران و عاملان این اقدام خطرناک بدانند که حمله
به مراجع و هتک حرمت و زیرفشار قرار دادن آن‌ها تنها مشروعیت نظام را از
بین می‌برد.

آیا فراموش کرده اند حمله به بیت حضرت امام (ره) بود که زمینه برچیدن
پایه‌های استبداد را در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سپس بهمن سال ۵۷ فراهم کرد و باز
هم عبرت نمی گیرند؟

آیا با دانستن این تجربیات تاریخی است که بر شاخه می نشینند و بن می برند؟

میرحسین موسوی

۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

تولدت مبارک

کلمه: در شب ۲۲ خرداد سالگرد انتخابات ریاست جمهوری غریو الله اکبر به طرز شگفت آوری  مناطق  مختلف تهران را در نوردید. این  حرکت خود جوش مردمی در حالی روی می دهد  که در یک سال گذشته صدا و سیما هجمه و سیع تبلیغی علیه جنبش اصیل سبز داشته و در روزهای اخیر هم تلاش خود را برای القای منویات خود مضاعف کرده بود. شاهدان عینی طنین الله اکبر امشب در مناطق تهران را قابل مقایسه با روزهای ابتدایی پس از انتخابات می دانند.

 

یکسال از افتادن تشت رسوایی دیکتاتور بزرگ گذشت...

جنبش آزادی خواهی سبز ایران یکساله شد.


۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

پیام میر حسین موسوی درباره هتک حرمت نوه امام خمینی(ره)

بسمه تعالی

چند سال پیش مرحوم حضرت آیت الله توسلی یار نزدیک امام راحل جان خود را برسر مقابله با طرحی گذاشت که هدف آن حذف جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی از صحنه سیاسی و امام زدایی در سطح ملی بود.وفات تاثربرانگیز و تکان دهنده ایشان گرچه مکثی در این طرح ایجاد کرد ولی آن را متوقف نساخت.

امسال مراسم بزرگداشت سالگرد رحلت امام در روز چهاردهم خردادماه فقط به یک روز خلاصه شد و همه برنامه های دیگر مردمی و رسمی از جمله برنامه شبهای ۱۴ و ۱۵ خرداد حذف شد و در همین مراسم مختصر قابل انتظار بود که به بیان چند خصوصیت اخلاقی امام بسنده شود و از احترام ایشان به رای مردم و نگاه ایشان که مجلس را در راس امور می نشاند، سخنی به میان نیاید و باز طبیعی بود که از تاثیرات ایشان بر خطر تحجر و خود رایی در آینده انقلاب غفلت شود و برخلاف خاکساری ایشان در مقابل معصومان علیهم السلام عده ای در حد امیرمومنان و معصومین برکشیده شوند و عده ای نیز که مخالف تخلف ، دروغ ، فساد و خروج از قانون اساسی و به افلاس کشیده شدن کشور به دلیل سیاست های من در آوردی بودند، در مقابل قرار داده شوند.

داوری در باره این شیوه قیاس و مواجهه با تاریخ با مورخان فرهیخته و سیاستمداران آگاه و اصولیان فاضل است و تنها به این نکته بسنده می کنم که کشتار و حبس های اخیر ناشی از چنین برداشت هایی از تاریخ و فقه واصول است و باید دید که نظر مراجع بزرگ از چنین استنباطهایی با توجه به مصداق های عملی و نتایج آن چیست؟

مراسم امسال به دلیل جنایت های اخیر اسرائیل آمیخته به سخت ترین شعارهای ضد صهیونیستی بود ولی طرفه آنکه در میان این شعارهای تند هیچ اشاره ای به مصاحبه یکی از روسای جمهورعرب دوست ایران که اخیرا گفته است دولت ایران با مذاکره آنها با اسرائیل موافق است، نشد و بازهم غیرطبیعی نبود که نصیحت حضرت امام (ره)در ماجرای مک فارلین به مسوولین کشور فراموش شود که فرموده بودند "کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید"

آیا جای آن نیست که سوال شود با این همه سیاست های غلط انداز و غیرشفاف و مهلک چه کسانی می توانند فرصت طلایی برای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت طلبان تلقی شوند : آزادی خواهان و عدالت جویانی که به دنبال عظمت اسلام و ایران و ایرانی از طریق بازگشت به قانون اساسی و دوری از فساد و دروغ هستند؟ یا فرقه های مشکوکی که با سیاست های خود کارگران و معلمان و کارمندان و کشاورزان و همه مستضعفان را خاک نشین کرده اند و علی رغم حمله ها و لفاظی های خود علیه شرق و غرب ،همه بازارهای گرم مسلمانی را در اختیار بیگانگان قرار داده اند.

عربده جویی و هتاکی عده ای اندک در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) در مقابل تریبون سخنرانی نمی توانست بدون رضایت و مهندسی قبلی صورت بگیرد .چه کسی است که نداند همیشه عده ای به صورت سازمان یافته و برای هیاهوهایی از این قبیل جلو تریبون ها به صف می شوند. درمراسم چهاردهم خرداد نیز به همین شکل عمل شد و در مقابل دوربین ها و چشمهای حیرت زده، گروهی اندک هتاکی های همیشگی را این بار علیه نواده گرامی امام به اوج رساندند. لابد به این دلیل که ایشان نخواسته اند هیچ وقت مردم را تنها بگذارند.

غافل از آنکه اینگونه اعمال مهندسی شده بیش از پیش به اهمیت حراست و صیانت از یادگاران حضرت امام دامن خواهد زد.

حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی یکی از ستارگان پر فروغ حوزه های علمیه و فضای ملی ماست و برنامه ریزی برای خاموشی این فروغ جز خسارت برای طراحان آن نتیجه ای نخواهد داشت.

میرحسین موسوی

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

تشابه رؤسای جمعه و جمهور

تشابه رؤسای جمعه و جمهور

محمد جواد اکبرین -

خطبه نماز جمعه چهاردهم خرداد ثابت کرد که رابطه بین آیت الله خامنه ای و محمود احمدی نژاد فقط یک رابطه نزدیک نیست (آن گونه که در اولین خطبه پس از انتخابات اعلام کرده بود) بلکه تشابه همه جانبه و محاسبه شده ای است که کشور را به نقطه مشخصی می برد.

در نخستین برداشت از این خطبه، به چند نمونه تشابه اشاره می شود:

الف) عادت به دروغ

بسیاری از مردم ایران، احمدی نژاد را به وعده ها و آمارها و اخبار و تحلیل های دروغ می شناسند و انتخابات 22 خرداد سال گذشته نیز در روزهای آخر به جنبشی علیه دروغ تبدیل شد. اما آیت الله خامنه ای به درو غگویی مشهور نیست زیرا بسیار زیرکانه تر از رییس جمهور تازه کارش دروغ می گوید. نمونه های دروغ را در این خطبه ببینید:


یک: او مدعی است که بر اساس نص صریح خط امام حرکت می کند و مخالفان او نسبت به خط امام، کج اندیشی دارند. از نظر او "خلاصه خط امام در وصیت نامه او آمده و مبانی امام در این وصیت نامه منعکس شده است". وصیتنامه آیت الله خمینی به صراحت "قوای مسلح مطلقا، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها" را از دخالت در فعالیت سیاسی منع کرده و از "رهبر و شورای رهبری" خواسته است "با قاطعیت از این امر جلوگیرینماید تا کشور از آسیب درامان باشد".

علاوه بر وصیت نامه، در سخنرانی هایش هم چنان نسبت به سیاسی شدن سپاه هشدار داده که قابل تأویل نیست:

"برای سپاهی ها جایز نیست که وارد بشنود به دسته بندی و آن طرفدار آن یکی، آن یکیطرفدار آن یکی، به شما چه ربط دارد که در مجلس چه می گذرد؟ در امر انتخابات باز همبه من اطلاع دادند که بین سپاهی ها باز صحبت است. خب! انتخابات در محل خودش داردانجام می شود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ برایسپاه جایز نیست این. برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آنمطلبی که به عهده اوست باز می دارد و همین طور ارتش را. و ما در گفتارمان، درکردارمان که در محضر خدای تبارک و تعالی واقع است باید فکر بکنیم.» (صحیفه امام
ج 19، ص 12)

رهبری آیت الله خامنه ای از آغاز بر قدرت سپاه استوار بود و اکنون تمام خواسته های سیاسی اش از جمله سرکوب منتقدان و معترضان و اداره "کهریزک های سیاسی" را با کمک سپاه دنبال می کند. سپاهیان بخش اعظم سیاست و اقتصاد را به دست گرفته اند و فرمانده سپاه به صراحت از این رویکرد دفاع می کند. التزام به وصیت نامه آیت الله خمینی با بقای قدرت سیاسی دومین رهبر جمهوری اسلامی منافات دارد. اما وی لازم می بیند با تکرار این دروغ، آن را فراگیر و باور پذیر کند.


دو: آیت الله خامنه ای مانند رییس جمهورش اعتراض های مردم و راهپیمایی های میلیونی پس از انتخابات را حاصل اتحاد فتنه گران و حمایت های خارجی میخواند و راهپیمایی هواداران خود را که قبلا دهها میلیون نفری توصیفش کرده بود را ملاک پاسخ مردم به فتنه گران می شمارد و نتیجه می گیرد که پایه های نظام در این یکسال محکم تر شده است. این در حالی است که تقریبا همه مراکز رسمی راهبردی در جمهوری اسلامی (از مرکز پژوهش های مجلس تا سازمان بازرسی کل کشور و مجمع تشخیص مصلحت نظام) به اشارت یا صراحت، از فساد اداری و اقتصادی و سیاسی در داخل و ضعف و انزوای نظام در
خارج، ابراز نگرانی می کنند و پی در پی، آمار و گزارش می دهند. اما یک دروغ گوی حرفه ای علیرغم همه این گزارش ها بازهم پایه های نظام را محکمتر از همیشه می خواند.


سه: او برای چندمین ب

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

هتک حرمت نوه امام در حرم امام!

در هنگام سخنرانی پیش از خطبه های آیت الله سید حسن خمینی در مرقد امام و در سالروز رحلت آن امام بزرگوار، عده ای که بطور سازمان یافته در مقابل تریبون جای داده شده بودند با شعارهای پی در پی مانع ادامه سخنرانی وی شدند و بدین وسیله به حریم بیت امام تعرض کرده و در حالی که هنوز بیست و یک سال از رحلت جانسوز آن امام بزرگوار که با قیام خویش انقلاب اسلامی را پایه گذاری کرد نگذشته است با نواده او رفتاری کردند که در صدر اسلام پنجاه سال طول کشید تا چنان کنند.

سید حسن خمینی امروز تاوان همراهی با مردم، در درد و رنج یک سال گذشته آنان، را می پردازد. هزینه عدم همراهی با آنان را که می خواستند او را همراه خود داشته باشند تا با مردم گستاخانه تر برخورد کنند. او هزینه و تاوان دلجویی ازآسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات و هزینه دیدار با فرزند شهید بهشتی پس از آزادی از زندان را می پردازد، هزینه تنها نگذاشتن یاران امام را که در یک سال گذشته آماج همه گونه تهمت و افترای ناجوانمردانه ای بوده اند تا حدی که رهبری نیز در سخنان خود هواداران را از بی تقوایی و زیاده روی بیش از حد در این وادی بر حذر داشتند.

بدون تردید روح امام امت امروز از رفتاری که در جوار مرقد شریفش با نوادة فاضل و پرهیزگارش که از هر لحاظ به خود او شبیه است، شد آزرده است و از ناسپاسی نامردمانی که با قصد وغرض ناپاک در آنجا گرد آورده شده بودند و چنین رفتاری را از خود نشان دادند در رنج است.

پیروان راستین امام ساکت نخواهند نشست تا نام و راه امام توسط کسانی مصادره شود که در زمان حیات امام راهی به سوی او نمی جستند و امام نیز هرگز آنان را محرم خود نمی دانست.

سزاوار است پیروان راستین امام روزی را که می تواند جمعه آینده باشد، با حضور در حرم امام از نوه گرامی او که تولیت حرم را بر عهده دارد و در خانه خویش مورد هتک حرمت ناسپاسان قرار گرفته است دلجویی و از اینکه در پاسداری از راه و روش امام همچون خود او ثابت قدم و استوار است تجلیل و قدر شناسی نمایند.


۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

مردان فاسد احمدی نژاد

در کوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم ، محمود احمدی نژاد زود تر از همه دست به افشاگری های اقتصادی زد ، اگرچه محمود همان ادعاهای تکراری چهار سال گذشته خود رامطرح کرد و باز از همان لیست در جیب خود سخن گفت اما از این سو رقبای انتخاباتی وی پرده از راز های فساد دولت نهم برداشتند.

احمدی نژاد که آن روزها هنوز رئیس دولت کودتا نام نگرفته بود با حمله به هاشمی رفسنجانی،ناطق نوری،کرباسچی و صفایی فراهانی موج مچ گیری اقتصادی را به راه انداخت. دولت با اینکه تمامی ارکان قدرت را در دست داشت نتوانست دروغ های رئیس خود را اثبات کند و بعد از کودتای انتخاباتی هم شاهد آن بودیم که به طور مثال صفایی فراهانی با اینکه بازداشت شد و محاکمه شد اما کسی نتوانست برای فساد مالی او را محکوم کند.

البته هیچ یک از شبهات و افشاگری های دو طرف در قوه قضاییه به حکم قطعی نرسیده و بر اساس قوانین کشور هم محمود احمدی نژاد و هم کسانی که اتهامات سنگینی به دولت نهم زنند مجرم هستند و مرتکب یک عمل مجرمانه شده اند. با این حال پس از اتهامات بی مبنای احمدی نژاد ، منتقدان وی تصمیم گرفتند قفل دهان خود را بشکنند و با شجاعت بیشتری وارد رقابت با مردی شوند که گویا در چهار چوب قانون گنجاندنی نیست.

البته گفتنی است برخی اتهاماتی که محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم و رئیس دولت کودتایی فعلی به چهره های شاخص وارد کرده از حدود بیست سال پیش در کوچه و بازار رایج بوده است ، اما اتهاماتی که به دولت نهم نسبت داده میشود برای اولین بار است که علنی میشوند ، و نکته دوم این است که محمود با کلی گویی افراد شاخص را متهم کرده است در حالی که اتهامات نسبت به دولت وی جزئی و با ذکر دقیق نام و نوع اتهام است.

 

اما مهمترین اتهاماتی که به احمدی نژاد نسبت داده شده است به شرح زیر است«البته باز هم شایان ذکر است که وی با گذشت یک سال از طرح این اتهامات هنوز هیچ گونه پاسخ روشن و صریحی به افکار عمومی نداده است و دخالت های رهبری برای توقف پیگیری یکی از همین پرونده ها میتواند سندی بر وجود فساد مالی در دولت قانونی دیروز و کودتایی امروز وی باشد»

 

الف) پرونده نفت اردبیل

 

این مساله توسط میر حسین موسوی و مهدی کروبی در مناظره تلویزیونی با محمود مطرح شد ؛ هر چند که کروبی ابعاد بیشتری از آن را تشریح کرد. بر اساس اظهارات منتقدان دولت نهم افرادی چون صادق محصولی ، علی سعیدلو و خود احمدی نژاد در گیر این پرونده بوده اند. این پرونده مربوط به دوران حضور محصولی و احمدی نژاد در استان اردبیل و در ارتباط با سوآپ نفت بوده است. کروبی در مناظره خود فاش کرد که وزیر اطلاعات خاتمی به خاطر همین پرونده از تایید صلاحیت محمود خودداری میکرد اما آن زمان با مذاکرات ناطق نوری و چند نفر دیگر مساله حل شد.

ب) پرونده سیصد میلیاردی شهرداری تهران

 

این پرونده نیز همانند موضوع اردبیل طی سالهای گذشته بارها به رسانه کشیده شده و در مقاطعی هم به شدت جنجال برانگیز بوده است. این پرونده سه سال قبل با اظهارات چمران رئیس شورای شهر تهران درباره وجود سیصد میلیارد تومان هزینه فاقد سند در دوران شهرداری محمود وارد فاز تازه ای شد و پای مجلس و دستگاه های نظارتی را به میان کشید. با این حال چمران چندی بعد تاکید کرد منظور وی از هزینه های «فاقد» هزینه هایی است که فاقد ردیف مصوب بوده است و اسناد این هزینه ها موجود است. اما منتقدان دولت نهم مدعی اند که افراد با نفوذ حامی محمود مانع تحقیق و تفحص و بررسی این پرونده می شوند.گفتنی است قالیباف شهردار تهران نیز در ابتدای انتصاب، مسایلی را در این زمینه مطرح کرد اما بعدا از ورود یا توضیح در این زمینه خودداری کرد.

 

پ) پرونده سازمان تربیت بدنی

 

این پرونده مربوط به سازمان تربیت بدنی استان تهران است؛ جایی که علیرضا مددی از اقوام داوود مددی و از نزدیکان زریبافان ریاست آن را بر عهده داشته است، تفاوت مهم این پرونده بازداشت چند متهم در این پرونده و تایید کلیت مساله از سوی قوه قضاییه است.

بنا بر این دولت نهم و حامیان محمود نمی توانند در خصوص این پرونده چیزی را تکذیب کنند. اما به همان میزان مخصوصا با توجه به این که این پرونده توسط وزارت اطلاعات پیگیری می شود ، منتقدان دولت از انتشار ابعاد آن خودداری می کنند تا مرتکب اقدام مجرمانه نشوند. کروبی در مناظره خود این پرونده را مربوط به نزدیکان علی آبادی و احمدی نژاد دانست.

 

ت) وام چهل میلیاردی به صادق محصولی با دستور احمدی نژاد

 

این موضوع اولین بار توسط مهدی کروبی فاش شد ، هر چند که رسانه های منتقد قبلا بدون اشاره به نام صادق محصولی ، از چنین وامی سخن گفته بودند.

 

س) صادق محصولی

 

صادق محصولی سردار میلیاردی دولت نهم که به تایید خودش ثروت بسیاری دارد از سال 1384 و به مجرد معرفی به عنوان وزیر نفت همواره در مرکز توجه منتقدان دولت نهم قرار داشته است. با حضور محصولی در راس وزارت کشور، شبهات و اعترضات منتقدان درباره او شدت گرفت، در روزهایی که محمود برای تحریک جامعه و استفاده از موج شایعاتی که به طور سنتی وجود دارد خواستار اعلام دارایی‌های تمام نامزدها و مسئولان دولت‌های قبلی شد و کوشید از خود تصویر یک قهرمان مبارزه با فساد را بسازد، منتقدان دولت نیز خواستار آن شده‌اند که محصولی بگوید این ثروت عظیم را از کجا آورده است. میرحسین موسوی، ثروت سردار محصولی را «صدها میلیاردی» اعلام کرد. اما صریح‌ترین اتهام از سوی غلامحسین کرباسچی مطرح شد که ادعاهایی را درباره یک زمین نه هزار متری متعلق به سپاه و خرید آن توسط محصولی به قیمت متری پانزده هزار تومان و فروش آن با قیمت دویست هزار تومان مطرح کرد.

تقریباً تمام منتقدان اعلام کرده‌اند که ثروت محصولی ناشی از ماجرای نفت اردبیل است هر چند که شاید از ترس مراجع قضایی و شاید به دلیل مسایل اخلاقی از توضیح بیشتر خودداری کرده‌اند.

 

ج) اتهام پرداخت هفتصد میلیون دلاری احمدی نژاد

 

این موضوع اولین بار از سوی مهدی کروبی در جریان مناظره با احمدی‌نژاد مطرح شد. کروبی به صراحت تاکید کرد که احمدی‌نژاد می‌خواسته به یک نفر (ظاهراً رئیس‌جمهور یک کشور خارجی) 700 میلیون دلار پول بدهد که با مقاومت بانک مرکزی مواجه شده است. کروبی افزود که پس از مقاومت بانک مرکزی و اختلاف احمدی‌نژاد و این نهاد، خامنه ای از مساله خبردار شده و از این مساله جلوگیری می‌کند.

 

چ) پرونده بزرگ بهزیست بنیاد

 

این پرونده همچنان در دستگاه قضایی در حال پیگیری است و سخنگوی دستگاه قضایی بارها درباره آن اطلاع‌سانی کرده است.

موضوع اختلاس در شرکت بهزیست بنیاد وابسته به سازمان بهزیستی به زمانی باز می‌گردد که «ر.آ.» یکی از اعضای شاخص رایحه خوش خدمت که یکی از منابع مالی تبلیغات انتخاباتی جناح رایحه خوش در انتخابات شوراها بوده در راس این شرکت حضور داشته است. دو نفر دیگری که در این پرونده درگیرند نیز وضعیتی مشابه داشته‌اند.
این پرونده توسط رئیس وقت ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز فاش شد که به جای آن که تشویق شود، توسط محمود احمدی‌نژاد برکنار شد!!!

 

 

در حالی که احمدی نژاد سعی داشت انتخابات را به دو قطب «مخالفان رانت‌خواری» و «مدافعان رانت‌خواری» تبدیل کند رسانه‌های منتقد دولت اتهامات و مسایل دیگری را نیز علاوه بر این ده موضوع مطرح کرده‌اند. با این حال در این گزارش تلاش شد اتهاماتی مورد «بازخوانی» قرار گیرد که یا در مناظره‌های تلویزیونی مطرح شد یا دستگاه قضایی رسماً در حال رسیدگی به آن‌ها است.

با آن که هیچ یک از اتهامات و پرونده‌های فوق را نمی‌توان قطعی فرض کرد اما نکته مهم این است که این ده شبهه نشان می‌دهد نه محمود آنچنان که می‌گوید سردار مبارزه با فساد و رانت‌خواری است و نه اطرافیان آقای احمدی‌نژاد، مشتی فرشته سالم و وارسته هستند...

امید است همان طور که مهدی کروبی یک سال پیش در صدا و سیما گفت روزی این شبهات برای مردم روشن شود و کسانی که مرتکب جرم شده اند و از بیت المال برای خود ثروت اندوزی کرده اند ، در دادگاهی قانونی محاکمه شوند ، البته گفتنی است محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم و دولت کودتایی کنونی و حامیان وی در پرونده خود نه تنها متهم به فساد مالی بلکه متهم به تقلب و کودتا هم هستند و در آینده نه چندان دور باید شاهد محاکمه قانونی متجاوزان به حقوق مردم باشیم.

نامه پنجم محمد نوری زاد

به نام خالق حق
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت الله خامنه ای
یک سا ل از ظهور " فتنه " در کشور ما سپری شد. فتنه ای که به قول رسانه های رسمی و شخصیت های شاخص نظا م،هم آبروی مارا مضحکه جهانی در انداخت ،و هم خون و مال جمعی از هم وطنان ما را تباه ساخت ، وهم شکاف هراسناکی در ساختار ملی و حیثیتی ما ایجاد کرد.

می بینید که من نیز مثل بسیاری ،از همین واژه " فتنه "آویخته ام. واژه ای که در این یک سال گذشته ، به قدر همه عمر اساطیری اش از او سود برده ایم . واژه ای که در ادبیات سیاسی ما ، به فهرست مطول واژگانی چون : طاغوت ، طاغوتی ، انقلاب ، ضد انقلاب ، مستضعف ، مستکبر ، منافق ، ضد ولایت فقیه ، امت شهید پرور، دشمن قسم خورده و واژگان دیگری از این دست پیوست و معنای ویژه ای برای خویش اختیار کرد.

در این یک سال گذشته ، آن چنان افراط گونه بر طبل فتنه و سران فتنه کوفتیم تا کودکان ما نیز به محض شنیدن آن ، بدانند ما را جز از موسوی و خاتمی و کروبی ، مقصودی نیست . آوار ، و بهمن سران فتنه ، همان پلیدی درهم فشرده ای است که خسارت این ستم را بر سر مردمان ما فرو می بارد . بهمنی که به هنگام عبور ، از کنار خانه هاشمی رفسنجانی می گذرد ، و کسانی که از اهل این خانه را نیز به حجم آوارگونگی خویش می افزاید.

سران فتنه اما ، فراتر از خسارات فراوانشان ، فوایدی نیز داشته اند که من ، قصد واشکافی فایده های آنان را دارم . پیش از آن ، اجازه بدهید در سفری به دور دست های روستای محل زادگاهم ، به ترسیم دور نمایی از این فایده ها بپردازم . جدال بر سر قدرت ،ظاهرا ودیعه مکرری است که در هیچ کجای تاریخ ، بی مخاطب نبوده است ، چه در قبایل بدوی ، و چه در جوامع مدنی ، در روستای ما نیز ،دو طایفه کم خرد، طبق یک عادت ضروری ،و به بهانه ای تکراری ، خشماگین بر سر هم می کوفتند و بعد از تحمل جراحت ها و ناسزاها و بی آبرویی ها کارشان به پا سگاه و امنیه و وساطت بزرگترها می کشید.

در جدال هر باره ، نیک به یاد دارم که مردان طایفه شکست خورده ، بی دلیل بر اهل خانه خود سخت می گرفتند . یعنی پدری که در میدان کارزار، توسط حریف از پا در آمده بود ، در خانه خویش ، به یک خطای مختصر ، بر سر زن و فرزند خود می کوفت و مردانگی مخدوش خود رابه رخ می کشید و یاد آور می شد.

باورم بر این است که حکایت ما و سران فتنه نیز خارج از این روال روانی و تاریخی نیست . سران فتنه در این مثال ساده و روستایی من همان اهل منزل اند . کسانی که ما با کتک زدن آنان ، عصبیت ناشی از شکست های پی در پی خود را تخلیه می کنیم و قدرت مخدوش خود به رخ می کشیم .روستایی چوب خورده و تحقیر شده دیروز ،از این روی بر سر زن و فرزند خود می کوفت ، که فکر آنان را از واکاوی چند و چون شکست خویش ،به همان خطای خانگی معطوف کند .

قبول می فرمایید که ما وشما ، در این آزمون سی ساله ، کارنامه درخشانی از عمل به وعده های اسلامی انقلاب نیاراسته ایم . اگر که با خود صادق باشیم ، صدای شکستن استخوان های اقتدارمان را خواهیم شنید. متاسفانه آسیب و جراحتی که ما به اسلام و به گرایش دینی مردم وارد آورده ایم ، فرا تر از آسیب و جراحت همه طول تاریخ است .

شرمنده ام که نوشته من از صراحتی اینچنین تلخ و گزنده آکنده است . باورم بر این است که ما را فرصت چندانی برای بازگشت و ترمیم خرابی ها نیست . وگرنه ، من آداب کوچکتری خویش ، نیک می دانم .

اگر انقلاب سی ساله ما ، هیچ نداشت الا به صحنه آوردن انصاف ، ما پیروز بودیم . و اگر هیچ نداشت الا ادب و پاکی و پاک دستی بزرگان، ما پیروز بودیم . من از بلندای سی سالگی انقلاب که به گذشته می نگرم ، آرزو می کنم ای کاش ما را با " اسلام اختراعی " خود کار نبود . و یا حتی اسلام ، تنها در سفر به دور دست های تاریخی ما محدود و تعریف نمی شد . و ما ، به جای بار انداختن اسلام اختراعی خود در کوچه بنی هاشم ، بر سر و سینه کوفتن های بی پشتوانه ، اهالی کوچه بنی هاشم را به امروز تاریخی خویش فرا می خواندیم و از نورشان بهره می بردیم .

ای کاش در همان ویرانه تاریخی خویش مانده بودیم اما در عوض : ادب داشتیم ، خدا داشتیم . ای کاش دوستی ما با خدا و خوبان خدا ، در لفظ نمی ماند ، و به عمل می گرایید . ای کاش مراجع تقلید ما و روحانیان ما می دانستند که محدوده آگاهی و دانش آنان ، محدود به علومی است که ارتباط چندانی با حساسیت های کشوری و جهانی ندارد . و می دانستند که جامعه ، مردم ، تاریخ ، و سنت های الهی ، برای خود مختصات و قواعدی دارند و ورود نا آگاهانه به هر یک از این حوزه ها ، و دخالت ناشیانه در سیر عالمانه آنها ، جامعه را به آشفتگی حتمی فرو می برد .

رهبر گرامی ، از خود شریف شما آموخته ام که سخت دلتنگ عدالت علوی باشیم . عدالتی که به جانب داری از مردم شهر قم ، محکمه ای به پا کند ، و بزرگان دینی و مسولان خطا کار حکومتی این شهر را فرا بخواند ، و از آنان بپرسد : چرا شهر قم ، که تا پیش از انقلاب ، پاک و شایسته بود ، بعد از انقلاب، اول شهر آسیب دیده از مفاسد اجتماعی کشور شده است ؟ عدالتی که آقازاده های ما را ، مثل پدرانشان ، به تناول شهد مفاهیم دینی وا می داشت و آنان را از شیرینی واردات شکرباز می داشت .عدالتی که خود این پدران را نیز از مواضعی چون معدن سنگ سرخ بیدخت فارس ، باز می داشت . عدالتی که برای ورود به حسابرسی آستان قدس رضوی زانوانش نلرزد .عدالتی که به عدم تعادل فکری مسؤلان حکومتی ، و حتی به عدم تعادل یک رییس جمهور نمرۀ منفی بدهد .عدالتی که شهامت اعادۀ حیثیت از خود را داشته و اجازه ندهد کسی و کسانی از او بیاویزند و متاع دروغین خود را در سبد نیاز مردم گذارند .

رهبر گرامی ، ما امروز ، چه بخواهیم وچه نخواهیم ، شکست خوردۀ معرکۀ جولانِ تاریخی ِ خویشیم . متأ سفانه ، حتی در موضوع تخصصی خودمان که اسلام باشد ، به قهقرا گراییده ایم . بدیهی است که در این سی سالگی انقلاب ، باید به یک یک کاستی ها و ناهنجاری ها ، و به نقش وسهم خود اعتراف کنیم و در جایگاه یک مسؤل، پاسخگوی مردم وتاریخ باشیم . که چرا در معرفی اسلام به روزی در افتاده ایم که علاوه بر طرد مخاطبان ِجهانی ، مخاطبان ِ داخلی ِ دین خدا را نیز تارانده ایم و به گزینش نامبارک حداقلی مردم خویش ناچار شده ایم ؟ و چرا چنان چهرۀ مخوف و نامبارکی از اسلام آراسته ایم که فرزندان بلا فصل خودمان نیز از آن می هراسند و بدان تمایلی ندارند ؟ ویا چرا با سرمایه های پولی سرزمین خویش به آنچنان غارتی درافتاده ایم که دزدان گردنه ، فردا ، از ما طلبکار آبروی رفتۀ خویش خواهند شد؟ ویا چرا با آوار اسلام ِ اختراعی ِ خویش ، جلوی " رشد" اسلام واقعی و جلوی رشد مردم خود را گرفته ایم ؟

رهبر گرامی ، می بینید که پرسش های بزرگ وتوفانی و حتمی پیش روی ماست . و ما ناگزیراز پاسخگویی به این همه سؤال سرگردانیم . باورم بر این است که سران فتنه ، درست در بزنگاه نیاز ، به یاری ما شتافتند. اگر آنان نبودند ، ما وشما اکنون باید به مردم خود " پاسخ " می گفتیم که مسؤل این همه عقب ماندگی وکار نابلدی ، و رواج گر این همه بی کیاستی و بی لیاقتی ، وبه باد دهندۀ این همه فرصت وثروت ، وبدیهی کنندۀ این همه دروغ وحرامخوری ، و بانی این همه خنده دار شدن قانون ، کسی جز خود ما نیست .

سران فتنه از راه رسیدند تا ما را از پاسخگویی به مطالبات مکرر و رها مانده وبی سر انجام مردم برهانند . ما وشما از این روی به سرکوب سران فتنه اصرار ورزیدیم که تا مردمان ما به مشغله ای انحرافی درافتند و از چگونگی کارهای تو در توی ما و مسؤلیت های خاک آلود و بر زمین ماندۀ ما نپرسند . از ما نپرسند آیا این بود آن انقلابی که همگان را به درک و لمس وبهره مندی از افق های نورانی اش نوید می دادید؟

آیا اسلامی که ازاو دم می زدید، همین است که در چارچوب در خانۀ جوانان بی کار و معتاد وتن فروش و سرگشته وفرومرده وپژمرده و معلق ما ذبح می شود ؟ همین است که در مجلس شورای اسلامی ، هر روزه چهره اش می خراشند وپوستش می درند؟ ودر دستگاه قضا به شوخی اش می گیرند؟ و در دولت ، جیب هایش را خالی می کنند؟

اگر سران فتنه نبودند ، ما و شما باید هر روزه به مردم خود پاسخ می گفتیم که چرا سپاه ، در روز روشن ، سهام مخابرات را بالا کشید ؟ وچرا سپاه ونیروی انتظامی ، با واردات میلیاردها کالای قاچاق ، همچنان سلحشور وغیور ومردمی اند ؟
سران فتنه آمدند تا نمایندگان شجاع ونترس و البته با کفایت ما بهانه ای برای پرخاش و ناسزا داشته باشند، نمایندگانی که مفهوم استقلال مجلس ، ونمایندگی مردم را در همان روز نخست ، زیر پا می نهند تا اعتبار نامه هایشان تصویب شود . نمایندگانی که همچنان به سرکوب سران فتنه محتاج اند وبرای محاکمۀ آنان طومار امضاء می کنند تا نگاه مردم را از عصارگی بر خاک افتادۀ فضايل شان ، و از طنز مجلسی که باید در رأس امور باشد ونیست ، به غوغای سران فتنه منحرف کنند وخود را از حمل سنگینی امانت مضمحل شدۀ مردم ، و تحمل شماتت مردم برهانند . نمایندگانی که متأسفانه ، سالهاست به جای قانون و نظارت قانونی، و به جای تحقیق و تفحص مؤثر ، و به جای واخواهی حقوق فراموش شدۀ مردم ، شوخی می پراکنند.

رهبر گرامی، اطمینان دارم با من موافقید که اگر از این مجلس و قوانین و نظارت آن ، آبی گرم شده بود ، مردمان ما را اکنون بهره ای در مشت بود ، و اگر دستگاه قضا را با قانون نسبتی بود ، ما را اکنون از برکات عدل وانصاف و درستی او نصیبی بود ، و اگر دولت را لیاقت وبرنامه وعقلانیتی بود ، ما را تاکنون از ورطۀ ورشکستگی های داخلی و تحقیرهای جهانی به در برده بود .اما این سه یار دبستانی را ظاهراً جز رکود و رخوت و رفاقت ، رویکردی نیست . پس چرا نباید از ظهور فتنه و سران فتنه در پوست نگنجیم و نگاه پرسشگر و پر شماتت مردم داخل و خارج ونسل های گذشته وآینده را به رفتار آنان منحرف نکنیم ؟

این روزها شاهدیم که بار دیگر مبارزه با بد حجابی به کانون فهم بزرگان دینی ما راه یافته است . وچه برخوردهای شداد وغلاظ ، برای چندمین بار ، بر سر جامعه ما سایه انداخته است . اما برای چندمین بار نیز می توان از همین اکنون عاقبت شکست خورده و پر از آسیب این هیاهوی هیچ در هیچ را به چشم دید . چرا که شهر قم ، و آسیب های دلخراش و مفسده های اجتماعی آن ، دقیقاً محصول همین نگرش خام و دستوری وبی خردانه است . اگر بپذیریم که اجبار در خط کشی های خشک اجتماعی ، ضروری و با فایده است ، این را نیز می پذیریم که اجبار در مواضع فهم و فکر وباور مردم ، جز خسارت و خرابی وگریز ونفرت مردم نتیجه ندارد . شرمنده ام که بگویم راز تنهایی ما ، وکم شدن مخاطبان داخلی و جهانی ما ، در همین اسلام اجباری واختراعی ما است .اسلامی که اغلب در این سی سال عمر خود ، از کنار حق های آشکار عبور کرده است و بر گزینش نا حق های آشکار اصرار ورزیده است .

در زندان وزارت اطلاعات ، و در زندان عمومی ، داستان هایی از اسلام اختراعی خودمان دیده ام که امید دارم در یک ملاقات حضوری ، همه را یک به یک برای شما باز گویم .اما از باب نمونه ، به یکی از مظاهر آن اشاره می کنم و از توقف بر این شرم بزرگ ، درمی گذرم :

من این روزها ، با جوان نوزده ساله ای هم نشین و هم بند هستم که مجموعه ای از خردمندی ها ودرستی ها با اوست . این جوان با همین سن و سال اندک خود ، دو فرمول بدیع ریاضی را که ازدسترس همۀ دانشمندان وریاضی دانان جهان دور بوده است ، کشف کرده و به اسم خود به ثبت رسانده است . این جوان ، با همین سن وسال اندک خود ، چهار اختراع غرور آفرین دارد .المپیادی است . برندۀ جشنوارۀ خوارزمی است . به زبان های انگلیسی وایتالیایی مسلط است . این جوان اما به اتهام متداول توهین به رییس جمهور و تبلیغ علیه نظام ، پنج ماه و نیم است که در زندان است . اتهامی که مردمان جهان، به میزان ارتفاع آن غش غش میخندند . این جوان ، شصت روز در زندان انفرادی بوده وتوسط بازجو های تند وبی ادب خود کتک خورده وتهدید شده است . این جوان ، همان است که آقای جلال الدین فارسی ، پدرش را به ضرب گلولۀ تفنگ شکاری خود کشته است . این جوان ، اکنون ، هفده سال است که چشم به راه تراوش حق وعدالت ، از اسلام اختراعی ما است . اسلامی که آقای جلال الدین فارسی قاتل را به پرداخت یک ريال از پول خون پدر او ملزم نکرده است . اسلامی که آقای جلال الدین فارسی قاتل را آزاد گذارده ، وخود او را که به ابراز نشاط سیاسی اش مشغول بوده ، به زندان و انفرادی و تحمل ناسزا وضرب وشتم در انداخته است .

من معتقدم راز شکست اسلام اختراعی ما ، در همین خصلت های گزینش گری وخاصه پروری ونخبه گریزی و فریب کاری وعوام پروری است . واختلاط غلیظ حق وباطل در او . کارایی سرکوب سران فتنه ، در این بوده است که نگاه منتقدین ما را از امثال آقای جلال الدین فارسی که قاتل اما آزاد است ، به این جوان گستاخ اما بی گناه ، معطوف کند . حالا خود شما رد پای نمایندگان مجلس ، وقضاوت دستگاه قضایی ، و دولتمردان عدالت ور زمان را در تحلیل فرایند های این چنینی جامعه ، رصد فرمایید .

راستی شما در مقام فرماندهی کل قوا ، تا چه حد به رفتار سپاهیان و نظامیان خود ، در ورود به مواضع اقتصادی ، ودر قامت رانت خوارانی چون آقای صادق محصولی ، ودر واردات میلیاردها کالای قاچاق از مبادی گمرکی واسکله های رسمی وغیر رسمی اشراف دارید ؟ والبته اجازه می دهید که در تقبیح رفتار ناشایست سپاهیان ونظامیان ، مسؤ لیت حضرتعالی را نیز در مقام فرماندهی یاد آور شویم ؟ و از شما به خاطر تغییر چهرۀ آن سپاه و آن بسیج و آن اسلام آرمانی گله کنیم ؟

رهبر گرامی ام ، کم کم به سال روز ظهور فتنه نزدیک می شویم . اگر کمی هوشمندی اختیار کنیم ، باور خواهیم کرد که جماعتی ، دور از چشم شما ، به خلق حادثه می اندیشند. حادثه هایی که نیمه دوم خرداد را به زعم خود در بحرانی طراحی شده فرو ببرند . این بحران ، که چه بسا خونین نیز باشد ، قرار است مجدداً انرژی تازه ای را علیه سران فتنه سامان دهد . طراحان این بحران ، با خلق حادثه های ریز ودرشت ، شما را در موضعی قرار خواهند داد تا همانی بگویید که آنان می خواهند . وهمان موضعی را اختیار کنید که آنان مشتاق اند.

شما را به خدا ، رهبر گرامی ، مراقب فتنه ها باشید . فتنه هایی که بانیان آن ، فراتر از سران فتنه ، در اطراف شما آرایش یافته اند و ادعای دوستی غلیظ می کنند . فتنه را در تحرک قدرتی بکاوید که در سایه است . قدرتی که هرگز مطیع شما نیست وبرای خود قرار و مداری دارد . قدرتی که یک جا از حنجرۀ رییس جمهور نامتعادل ما بیرون می خزد ، ودر جای دیگر از امضای نمایندگان مجلس ما جاری می شود ، و برای گشودن موانع پیش رو ، به قاضیان مرعوب دستگاه قضا تحکم می کند . سران واقعی فتنه ، سران قدرت های در سایه اند . سرانی که میلیارد میلیارد پول بی زبان مردم را جابجا می کنند، وبه پروندۀ مفتوحۀ میلیاردها پول گمشده ، پوزخند می زنند. در این یک سال گذشته ، وبا غوغایی که از رسانه ها وتریبون های رسمی علیه سران فتنه در گرفت ، قدرت های در سایه ، بهترین فرصت را برای پیش برد مقاصد خود بلوکه کردند . قدرت های در سایه ، در این یک سال پر آشوب و پر هیاهو ، به قدر همه عمر خود به تحکیم مواضع خود پرداختند ، اما غافل از این که بخش وسیعی از مردم را از اطراف شما پراکندند . قدرت های در سایه ، به مردم احتیاج ندارند ، اما کدام رهبر است که بدون مردم ، همچنان رهبر باشد و رهبری کند ؟!

از باب طنز ، بگویم که چندی پیش آقای جلال الدین فارسی ، به سران فتنه تاخت تا او نیز حتی از این کارناوال هتاکی جا نمانده باشد . فراتر از طنز ، شما را به تماشای امضای خودتان ، پای برگه خرید سهام مخابرات توسط سپاه فرا می خوانم . بله ، قدرت های در سایه ، با شما این می کنند ! وبدون این که شما بخواهید وشما راضی باشید و شما خبر داشته باشید ، امضای رضایت شما را پای عملکرد خود می نشانند . شما را به خدا مراقب فتنه های واقعی باشید .

با احترام و ادب : فرزند شما ، محمد نوری زاد زندان اوین ، نهم خرداد هزار وسیصد وهشتاد ونه

باید

تقی رحمانی: از شیوه های مشخصی گزیده شده اگر این شیوه ها را به کارنگیرد راه موفقیت را هموار خواهد کرد. ترک عادت چندان دشوار نیست اما ساده و سهل هم نیست جنبش سبز تا کنون پالایش یافته و مرحله ترویج برای مخاطبان جدید و آموزش مدنی برای حامیان را طی می کند. امتیاز نخست جنبش سبز چه باید کردها نیست بلکه چه نباید کردهاست.

واقعیت این است که به جنبش سبز توصیه های تکراری و آزمون پس داده شده می شود که انجام هر کدام از آنها در بهترین حالت جنبش را خوشنام اما ناکام می کند و احتمال کامیابی جنبش را منتفی می کند. توصیه های اعتقادی راهبردی و تاکتیکی برای جنبش کم نبو ده اند. توصیه هایی که هر کدام در جامعه ما آزمون نامناسب پس داده اند. شاه بیت این توصیه ها بر ناخود آگاهی ایرانی سوار است. عنصر ایرانی سازگار است. اما در حالت متعادل این سازگاری خلاق است ولی در جامعه نابسامان سازگاری منفعل ایجاد می شود. در طرح و زمینه اصلی سازگاری منفعل حاشیه ای انفجاری بروز و نمود پیدا می کندد. در نتیجه طوفان درست مانند حوادث سال ۱۳۶۰ ه ش. فرزندان ناهمگون می زاید. اما زمانی که عنصر ایرانی به سوی سازگاری خلاق می رود عجله و شتاب رفتارهای ناهماهنگ سازگاری خلاق را متوقف می کند مانند سال ۱۳۵۶ که این سازگاری خلاق متوقف شد. در نتیجه انقلاب مردمی بهمن ۵۷ با موج انحصارطلبی برخورد کرد و متوقف ماند.

توصیه های اعتقادی و باوری یا ایدئولوژیک

جنبش سبز جنبش مطالبه محور و شهر وندی است در نتیجه در عین همراهی با باورهای جامعه مذهبی ایران وارد منازعه سکولاریسم و مذهبی نشد. در حالی که بسیاری از جنبش سبز را با ماهیت اعتقادی و مرامبی تبیین می کنند. به خصوص تلاش عده ای در راه سکولار نشان دادن جنبش باعث شد که عده ای دیگر بر جنبه ایدئولوژی مذهبی جنبش تاکید کنند. این نوع کشمکش طراوت جنبش سبز را از بین می برد و آن را دچار مسائل فرعی می کند. جنبش بر پایه نمادهای ملی و مذهبی خود را نشان داده اما بر ماهیت مطالباتی و شهروندی خود تاکید کرده و می کند.

چنین ویژگی از جنبش را باید حفظ کرد. جامعه ایران مذهبی است اما به دنبال هژمونی کردن برداشت خاص و انحصاری از مذهب نیست.

توصیه دولت محوری

جنبش سبز از اعتراض به نتایج انتخابات پا گرفت اما به مرور زمان از تسخیر دولت یا دولت محوری فاصله گرفت.

مواضع شجاعانه کروبی و بیانیه شماره ۱۷ موسوی مبتنی بر اینکه دولت دهم مشروعیت ندارد اما مسئولیت دارد صحنه قابل تاملی را در جامعه به وجود آورد. این برخورد مدنی و جامعه محور بود.

رهبران جنبش در عین تاکید بر روی خواست های جنبش فقط خود را تنها و یگانه عامل اجرایی خواسته های جنبش نمی دانند.

جنبش جامعه محور بیشتر از اینکه بخواهد قدرت گرفتن را هدف قرار دهد تلاش می کند موفقیتش را نهادینه کند. تلاش برای جایگزین شدن برای دولت امری مذموم نیست اما نقد عملکرد دولت و مطالبه محوری از آن هر دولتی را در معرض آزمون شدید قرار می دهد و انگ قدرت طلبی جنبش سبز را از مخالفان می گیرد. توصیه نگارنده این است که در هیچ شرایطی به خصوص موسوی و کروبی نامزد هیچ مقامی نشوند. اما همیشه سیاسی در جامعه مدنی بمانند و بر حاکمیت تاثیرگذار باشند. با این وصف همین مطالبه محوری ایشان قدم رو به جلو بوده است که جنبش سبز را به دام دولت محوری نینداخته است. جریان اصلاح طلب دولت محور و قدرت محور بود از همین روی بسیار ملاحظه کار بود. اما در عمل ناچار از فراموشی منافع مردم بود.

سازمان های کلیشه ای:

جنبش سبز به صورت مداوم مورد توصیه های خوب اما کلیشه های راهبردی قرار گرفته است. محور این مدل ها بر روی نوع رهبری و سازمان جنبش سبز استوار است.

بارها به رهبران جنبش سبز ایجاد جبهه، تشکیل حزب و برپایی پارلمان توصیه شده است. اما این توصیه ها به دلایل داخلی و امنیتی عملی نیست. هیچ تشکیلات متمرکزی در جامعه از زیر فشار امنیتی جان سالم به در نبرده است. پرداختن به این موضوع زمانی مفصل می طلبد اما فقط کافی است به سرنوشت جبهه ها، سازمان ها و نهادهای سیاسی و مدنی توجه کنید.

اما مشکل جامعه ما تنها عامل امنیتی نیست. شرایط امنیتی باعث می شود که زمان مناسب برای کارجمعی در ایران کوتاه باشد و همچنین امکان انتقال تجربه گذشته در عمل به داوطلبان جدید غیرممکن شود. در نتیجه دور تکراری و حلزونی در جامعه ما تکرار می شود.

به عبارتی تاسیس جبهه در جامعه باعث جنگ طولانی بر سر رهبری آن می شود و بعد از آن اختلاف میان جریان های جبهه با نیروهای بیرون از آن می گیرد که این دعوا برای هر جریان سیاسی بلای بزرگی است. تجربه جبهه ملی حتی در دوران مصدق شاهدی بر مدعای ماست. در جامعه ما همه می خواهند رهبر یا نفر اول باشند و پست معاونت برای آنها در یک شهر بزرگ ارزش ندارد اما اگر کدخدای یک ده باشند چون مقام نخست را دارند مهم تر است.

در حال حاضر در جامعه ما تورم رهبری و رهبران وجود دارد. بسیاری مترصد هستند تا موسوی و کروبی از قطار پیاده شوند تا به تصور خود رهبر شوند در حالی که هرگونه عقب گرد موسوی و کروبی به معنای ناامیدی و یاس بسیاری از نیروهای جنبش است. این روحیه تنزه طلبی ایرانی مساله بسیار مهمی است که حل آن هم زمانبر است.در ایجا قصد بازکردن این مساله را ندارم. بی گمان تشکیل سازمان سیاسی رهنمودی خوب اما غیر مفید است چرا که سازمان سیاسی جدید بر تورم احزاب اصلاح طلب می افزاید و همچنین شرایط سازمانی برای حامیان موسوی مهیا نیست. هر اقدام عجولانه در این مورد به تشتت کامل میان آنها منجر می شود. همراهان موسوی آماده انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل تیم های وزارت یا مشاورت وزارت مدیریت نبودند و بیشتر چهرههای دانشگاهی بودند و نه نیروهای سازمانی و حزبی که توان آموزش و کادرسازی داشته باشند. نیروهایی که در نهاد رسمی یا حکومتی با یکدیگر همکار می شوند به راحتی در یک حزب و سازمان سیاسی مخالف دولت نمی توانند هماهنگ شوند. بی گمان جبهه و تشکیل سازمان سیاسی توصیه خوب اما غیرمفید و البته غیر عملی است.

شبکه های افقی و اجتماعی بی گمان مدل ابتکاری نیست اما مدلی تحمیلی است که مشکلات خاص خود را دارد. نقاط منفی این شبکه ها هم زیاد است. اما مدلی است که قابلیت عملی دارد و باید از آفات این مدل کاست. این مدل سازمانی مزیت دوران ساز ندارد بلکه شرایط حاکمیت، نوع رهبری و شرایط جامعه است که مزیت ساز آن می شود. شبکه های افقی تا حدودی به روحیه تفردطلب و گریز از مرکز ایرانی که البته روحیه خوبی هم نیست قرابت بیشتری دارد. اما این ضعف را باید از طریق رهبری و امر رسانه ای و هدف گذاری مشترک راهبردی در جنبش حل نمود. البته با کمی شانس و اقبال که به سراغ جنبش خواهد آمد.

همچنین حضور و نقش افراد، شخصیتها و جریان های سیاسی-مدنی تا حدودی ضعف تجربه ای شبکه ها را حل خواهد کرد. این جریان ها این نقش را ایفا کرده اند.

رهبری جنبش

این شعار که جنبش رهبر ندارد یا نقد رهبری به قصد نفی کامل آن ریشه در همان آفت تفردطلبی و رهبری طلبی عنصر ایرانی می دهد. جنبش بی رهبر در جهان وجود ندارد. جنبش اعتراضی باید رهبر داشته باشد. مشکل رهبری نیست بلکه مشکل جامعه در اوج تفرد طلبی و هژمونی طلبی عده ای از افراد است که نتیجه آن پیدایش رهبری غیردمکراتیک است. چون رهبرهای دموکرات را خودخواهی های روشنفکرانه و قدرتمندانه از میدان به در می کند. بلایی که بر سر مصدق دموکرات و بازرگان و.. در تاریخ سرزمین ما آورده شده نمونه ی این ادعاست.

جنبش سبز رهبر دارد منتها این رهبری توافقی و غیرکاریزماتیک است. این رهبری بی ایراد نیست اما رهبری لباس نیست که آن را عوض کنیم و اتفاقی رخ ندهد.

در این مورد برخورد مهندس سحابی، پیمان، میثمی، ملی مذهبی ها و برخی جریانات خارج از کشور با رهبری جنبش سبز می تواند الگو باشد. مهندس سحابی به لحاظ سابقه و زجر و سختی جایگاه خود در تاریخ ایران با کسی قابل مقایسه نیست اما وی در مقام حمایت از جنبش سبز با حفظ هویت خود وارد عمل شد.

جنبش سبز به رهبری، اعتماد مردم به رهبری، به حمایت از رهبری و انتقاد از رهبری نیازدارد. همچنین رهبری جنبش به معنی بهتر بودن آن افراد نیست. نشان ابوذر غفاری یا عمار یاسر از ابوبکر صدیق و عمر رضی الله عنه کمتر نیست. در حالی که ابوذر هیچ گاه رهبر نبود. عجیب این است که روشنفکران و فعالان سیاسی به خصوص مذهبی های ما به ظرافت های تارخی کمتر توجه دارند.

توصیه های راهبردی

توصیه های راهبردی متداول در جامعه ما ناکام بوده اند. این توصیه ها عبارتند از “اتمام حجت با حاکمان” “موسوی و کروبی باید گذشته شان را محکوم کنند و قانون اساسی را رد و یا اعلام انتخابات آزاد یا نظام سکولار کنند” “ظرفیت های قانون اساسی قابل اجرا نیست باید قاطعانه ایستاد و مردم را به خیابان دعوت کرد. فرصت از دست می رود. نباید سازشکار بود و نباید مصلحت اندیش بود” “مسالمت آمیز بودن به معنای دفاع نکردن از خود نیست بلکه باید در مقابل خشونت از خود دفاع کرد”.

این جملات فراوان نقل شده اند. نتیجه این جملات راهبردی به معنای قهرمان همراه با سرکوب است. نگاه دولت محور، اقدام سریع و عجولانه، دید شتاب زده در این جملات و توصیه ها مشهود است. در حالی که عجله، شتاب و مرزبندی در رفتار مدنی امری مقبول نیست. سروب سال های ۱۳۶۰ و حتی برخی از مواضع اصلاح طلبان در دوران اصلاحات نشان داد که این رفتارها و اینگونه ابراز نظرها حتی اگر خوب باشند مفید وکارساز نیستند. حال می توان آن روی سکه را بررسی کرد. آیا از طریق اقدامات سریع، شتاب زده پیروزی حاصل می شود و دموکراسی به دست می آید؟

تجربه مشروطیت، انقلاب اسلامی و حتی پیروزی غیرمنتظره خالتمی پیش روی ماست. موقعیت فعلی به ما می گوید که موقعیت جنبش سبز به دلیل همه گیر نبودن، در آمد نفتی و توان سازماندهی و بسیج نیروهای وفادار به حکومت و نیاز اکثر اقشار جنبش سبز به مستمری های دولت و عدم آمادگی اعتصاب بازاریان و کارگران شرکت نفت به هیچ وجه امکان حرکت سریع و شتاب زده را به جنبش نمی دهد. اگر جنبش به دنبال مرزبندی، ابراز نظر قاطع، شتاب و عجله بود تجربه ای تلخ تر از سال ۱۳۶۰ به دست می آورد.

مسئله دیگر ارائه راهبردهای قاطعانه، مرزبندی با گذشته و اعلام نظام سکولار و برپایی رفراندوم است. این اهداف و راهبردها بیشتر تحکم است و باور طرف محور قرارمی گیرد و باور دیگری رد می شود. باید توجه داشت که نقد اعمال گذشته محور همکاری با یکدگر نیست. تجربه به ما می گوید که بهتر از نقد گذشته شیوه نقد و رسیدن عملی به نقد خود است. در این مورد مثالی می زنم. کسی به لحاظ نظری همه ابعاد دموکراسی را می پذیرد منتها این پذیرش در سخنرانی ها و مقاله هاست اما در عرصه عمل به بهانه محدودیت همچنان خودی و غیرخودی عمل می کند. اصلاح طلبان در دوره اصلاحات چنین بودند. اما اگر به مرور زمان نسبتی میان نظر و عمل خود در جهت دموکراسی خواهی برقرار کند و بر سر بنیانها و اعتقادات خود باقی بماند تجربه نشان داده چنین تغییری کارساز، پایدار و موثرتر است.

به عنوان نمونه مقایسه مل اصلاح طلبان و رابطه با جریانات غیرخودی و نحوه برخورد کروبی و موسوی با نیروهای دگراندیش نشان می دهد که این دو با وجود نداشتن یا عدم اعتقاد به تئوری های آزادیخواهانه غربی در عمل از اصلاح طلبان و همراهان خاتمی در نفی مراحل خودی و غیرخودی جلوترند. پس در عرصه سیاست و عمل باید عمل را سنجید نه حرف ها و نظرات و البته نظرات و تئوری های باید در عرصه آکادمی و بنگاههای تولید فکر مورد بررسی قرار گیرند.

حامیان

جنبش سبز به تعبیر همگان متعلق به همه مردم و جریان هاست. اکنون باید دید آنهایی که جبهه یا اقدام واحد با موضع گیری قاطع می خواهند برای جنبش چه کرده اند. به عنوان نمونه فعالان جنبش که به رهبری فعلی نقد دارند می توانند یک رسانه تصویری سبز خلق کنند. و آن را در خدمت جنبش قرار دهند. آیا جریان ها و و افرادی که رسانه در اختیار دارند حاضرند در روز یک ساعت فقط در خدمت اخبار جنبش سبز باشند بدون اینکه نام جریان خود را مطرح کنند. اگر چنین نمی کنند چگونه می توانند جبهه مشترک خلق کنند؟

باید پذیرفت که جنبش سبز توانست جهت مشترکی در میان ایرانیان ایجاد کند. آیا مدعیان منتقد جنبش سبز توانستند مقبولیت دیدگاه خود را در جنبش جا بیندازند تا بر توان آن بیفزایند؟

چندن دلیل می توان مطرح کرد که برخی از منتقدان از سر توهم همان راه حل های خوب اما غیرعملی را مطرح می کنند که البته با نیت های گوناگون و با اهداف متفاوت نقدهای خود را وارد می کنند چون میان منتقدان جنبش تفاوت های زیادی وجود دارد. اما باید پذیرفت اگر این توصیه ها به کار گرفته می شد چیزی به نام جنبش باقی نمی ماند.

اما نقدها همه از یک جنس نیستند برخی از نقدها به جنبش قابل اعتنا هستند. اگر جنبش مدنی و مطالبه محور است باید به نکات زیر توجه کرد:

- ارایه منشور حداقلی برای جنبش

- خلق رسانه تصویری مستقل

- دادن افق و چشم انداز

- تعیین مسیر مراحل آن

- توضیح هر مرحله جنبش

- توضیح توان و مرحله جنبش

- شناخت جریان مخالف جنبش و توان آن

- رابطه منطقی، انتقادی، حقوقی و محترمانه جنبش با سران نظام

- توصیه عملی و ارایه راهکار های غیر متمرکز برای استمرار جنبش سبز

- طرح نقاط ضعف رابطه شبکه ای و نقدهای وارد بر آن

چنین نقدهایی به رهبری و حتی مدیران و روشنفکران جنبش وارد است. در برخی از این موارد کم کاری و در مورادی بی توجهی شده است.

نقدهای دولت محور یا هژمونی محور بر چند ویژگی استوار است. ماهیت جنبش مذهبی است یا سکولار؟ چه کسی رهبر است و چه کسی باید رهبر شود؟ سرنوشت جنبش سبز چه بهره ای برای جریانات دارد؟

این نقدها بخش وسیعی از مقالات درباره جنبش را شامل می شود ک نتیجه آن بحث های فرعی یا غیرضروری است که باید در حد معقولی مورد توجه قرار بگیرد. اما نقدهایی که ویژگی های چشم انداز دادن، عمق دادن، جهت دادن و امکانات خلق کردن را دارند باید مورد توجه جدی قرار بگیرند.

این نقدها وقتی عمیق می شود که سطح و مرحله جنبش حامیان و مخاطبان و امکانات جنبش را شناخت و بعد برای آن راه حل، چشم انداز و افق ارائه کرد. جنبش سبز به تبیین افق پیش رو، چشم انداز حرکت، تعیین مرحله فعلی و مرحله بعدی نیاز دارد.

خاتمه

باید توجه داشت که اگر جنبش چند راه رفته را دوباره می رفت از جنبش نامی بیش باقی نمی ماند.

راههای نرفته را هم باید با تامل و احتیاط پیمود.

باید پذیرفت که بسیاری از راه حل های پیشنهادی آزمون پس داده اند.

راههای جدید با نگاه ماندگاری، حوصله و کامیاب باید مورد ارزیابی قرار بگیرد و به عبارتی دستاوردمحور باشند.

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

اسناد جنایات لباس شخصی ها ربوده شد

اسناد جنایات لباس شخصی ها ربوده شد
سامناک آقایی


با انتشار مجدد نامه شدید الحن و بدون سلام هاشمی رفسنجانی به آیت الله علی خامنه ای در سایت شخصی وی، دور جدیدی از تحرکات تخریبی علیه رئیس مجمع تشخیص نظام، با حمله لباس شخصی ها به دفتر هیات امناء دانشگاه آزاد ـ دفتر سابق مهدی هاشمی ـ و همچنین حمله به ساختمان فدراسیون اسلامی ورزش زنان ـ دفتر کار فائزه هاشمی ـ کلید خورد. نامه رفسنجانی یک سال پیش در انتقاد از محمود احمدی نژاد و اقدامات تخریبی حامیان وی نوشته و منتشر شده بود. اینک در حالی که رسانه های حامی دولت با انتشار اخبار و گزارشاتی یورش لباس شخصی ها به دفاتر فرزندان هاشمی را قانونی
جلوه می دهند، اخبار حکایت از آن دارد که در این یورش اسناد مربوط به جنایات لباس شخصی ها در دانشگاه مشهد و همچنین تخلفات تحصیلی وابستگان احمدی نژاد از جمله فرزندوی و همچنین سعید مرتضوی ربوده شده است.

حمله به دفتر دانشگاه آزاد
بیست تن از نیروهای لباس شخصی چهار شنبه شب گذشته با حمله به ساختمان محل دفتر هیات امناء دانشگاه آزاد که دفتر مهدی هاشمی در طبقه ششم آن قرار دارد، با بازداشت موقت نگهبانان ساختمان و تخریب برخی واحدهای اداری، اقدام به سرقت برخی از اسناد و مدارک مربوط به این دانشگاه کردند.
دو روز بعد از این حمله دادسرای تهران در اطلاعیه ای مسئولیت حمله به دفتر دانشگاه آزاد را بر عهده گرفت و مدعی شد که حمله شبانه لباس شخصی ها به دفتر این دانشگاه قانونی بوده، و حمله کنندگان لباس شخصی نبوده بلکه ضابطین قضایی بوده اند. دادسرای تهران البته در این اطلاعیه توضیح نداده که ضابطین قضایی دارای حکم قانونی چرا شبانه به دفتر دانشگاه آزاد و دفتر مرکز علوم فناوری های پیشرفته هجوم برده و اقدام به تخریب واحدهای اداری این دفاتر کرده اند.
داد سرای تهران اموال به سرقت رفته از این دفتر را هم تعدادی از اسناد و مدارک مربوط به دانشگاه و کیس ها کامپیوتری عنوان کرده ومدعی شده: "مدارک و اسناد کشف شده شامل «اسناد زیادی درباره برخی قراردادهای نفت و گاز»، «اسناد مالی غير مرتبط با دانشگاه آزاد»، «اسناد محرمانه دولتی »و نيز «گزارش‌های مرتبط با يكی از متهمان حوادث بعد از انتخابات» است و ربطی به این دانشگاه ندارد."
دادسرای تهران در بخش دیگری از اطلاعیه خود، اسناد و مدارک ضبط شده را مربوط به مهدی هاشمی و زمان مسئولیت وی در وزارت نفت دانسته که "گویا عده ای درصدد بوده اند این اسناد و مدارک را به خارج از کشور انتقال دهند".
این بیانیه در حالی صادر شده که هیات امناء دانشگاه آزاد یک روز بعد از حمله به دفتر این دانشگاه، در نمابری ضمن محکوم کردن حمله لباس شخصی ها به دفتر دانشگاه آزاد، خواستار رسیدگی فوری مراجع ذیصلاح قانونی و قضایی به این مساله شده بود. هیات امناء دانشگاه آزاد در این نمابر، حمله به این دفتر را ادامه تحرکاتی دانسته که طی روزهای اخیر علیه دانشگاه آزاد و به دنبال اعلام تغییرات غیر قانونی در اساسنامه این دانشگاه و معرفی اعضای جدید هیات امناء و همچنین برگزاری تجمعات خلاف تعدادی از لباس شخصی ها مقابل دفاتر مختلف دانشگاه آزاد صورت گرفته است.

مدارک ربوده شده
از سوی دیگر در واکنش به ادعاهای دادسرای تهران مبنی بر اینکه اسناد و مدارک بدست آمده در دفتر دانشگاه آزاد مربوط به مهدی هاشمی و قراردادهای نفتی و گازی وی در زمان مسئولیت اش در وزارت نفت بوده، پایگاه اطلاع رسانی نوروز وابسته به جبهه مشارکت از احزاب اصلاح طلب مخالف دولت، طی گزارشی در این خصوص نوشت: "دقیقا یک هفته پس از عدم قرائت گزارش کمیته تحقیق مجلس در خصوص حادثه کوی دانشگاه تهران که با اعتراض نمایندگانی مانند علی مطهری نیز مواجه گردید، گزارش کمیته تحقیق حادثه دانشگاه آزاد مشهد که از آن بعنوان کوی دانشگاه دوم و حتی بدتر از آن نام می
برند و توسط هیات امنای این دانشگاه تهیه شده بود، در حمله نیروهای امنیتی و لباس شخصی از دفتر هیات امنای دانشگاه آزاد ربوده شد".
این سایت اصلاح طلب در ادامه با تشریح جزئیات بیشتری از ماجرای حمله به کوی دانشگاه آزاد مشهد،نوشته است: "در گزارشی که نیروهای امنیتی آن را به عنوان اسناد و مدارک ربوده اند مستنداتی از چگونگی حمله لباس شخصی ها، مشخصات آنان و فیلم ها و عکس های این حمله به دانشگاه آزاد مشهد وجود دارد که هیات امنای دانشگاه آزاد برای روشن شدن واقعیت های تلخ این حادثه اقدام به جمع آوری آن نموده بود. براساس این گزارش ماموران امنیتی برای جلوگیری از انتشار این گزارش و افشا شدن چهره و نامهای حمله کنندگان به دانشگاه آزاد مشهد طی یک برنامه از قبل طراحی شده اقدام
به حمله و ربودن این گزارش نموده اند."

تخلف تحصیلی وابستگان احمدی نژاد
بر اساس گزارش این سایت برخی دیگر از اسناد و گزارشات ربوده شده، مربوط به مدارک تخلفات تحصیلی برخی از مدیران دولتی، از جمله محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد است. علاوه بر این در بین اسناد ربوده شده مدارک تخلفات تحصیلی افراد دیگری نظیر سعید مرتضوی دادستان قبلی تهران و ملک زاد معاون رحیم مشایی و دستکم شش تن دیگر از مدیران ارشد دولتی موجود بوده است. یکی دیگر از مدارکی در جریان این هجوم ربوده شده، مدارک تخلفات تحصیلی فرزندان و برادرزاده های احمدی نژاد است که به صورت غیرقانونی به دانشگاه آزاد تهران مرکز منتقل شده اند.
به نوشته پایگاه اطلاع رسانی جبهه مشارکت، "از جمله اسناد و گزارشات دیگری که توسط هیات امناء دانشگاه آزاد تهیه و جمع آوری شده بود مربوط به برخوردهای غیرقانونی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی با اساتید و دانشجویان دانشگاه آزاد و اسناد مربوط به نظرسنجی های انتخابات سال گذشته بود که توسط موسسسه نظرسنجی دانشگاه آزاد تهیه گردیده بود و در آن پیش بینی پیروزی مهندس موسوی به صورت قطعی وجود داشت".
این منبع اطلاع رسانی البته در پایان گزارش خود خبر داده که "بر اساس گفته های یک منبع آگاه نسخه های دیگری از برخی از اسناد و مدارک ربوده شده موجود می باشد که در محل دیگری نگهداری می شود".

فائزه هاشمی: حمله مغولان به ایران
در فاصله کمتر از چهل و هشت ساعت پس از حمله به دفتر هیات امناء دانشگاه آزاد ـ دفتر سابق مهدی هاشمی ـ دفتر فائزه هاشمی نیز مورد حمله ای قرار گرفت که دختر رئیس خبرگان رهبری آن را "وحشیانه و شبیه به حمله مغولان به ایران" دانست. فائزه هاشمی که ریاست دفتر فدراسیون اسلامی ورزش زنان را برعهده دارد با انتشار اطلاعیه ای کوتاه به این حمله واکنش نشان داد.
فائزه هاشمی که از دوم خردادماه سال گذشته وپس از سخنرانی علیه احمدی نژاد در بزرگداشت دوم خرداد، مورد خشم بیشتر حامیان احمدی نژاد قرار گرفته و روزبروز فشارها علیه وی به دلیل بیان دیدگاه هایش در دفاع از جنبش سبز و مواضع پدرش بیشتر شده، در اطلاعیه خود نوشته: "صبح شنبه هشتم خرداد، هنگامی که کارکنان فدراسیون اسلامی ورزش زنان بر سرکار خود حاضر شدند با صحنه غیر منتظره ای روبرو گردیدند: قفل شکستۀ درها، اتاق های بهم ریخته، میزهای زیر و رو شده، اسناد و مدارک بیرون ریخته شد... همه چیز حاکی از آن بود که عده های با داشتن زمان کافی وخیال راحت از
جنبه امنیتی با بازکردن و بعضاً شکستن قفل ها نسبت به بهم ریختن و شکستن وسایل، زیر و رو کردن اوراق اداری نه به قصد سرقت که به قصد ایجاد وحشت و آزار و اذیت اقدام نموده اند."
این نماینده سابق مجلس که پیش از این نیز در خیابان مورد آزار و اذیت نیروهای لباس شخصی قرار گرفته، در اطلاعیه خود همچنین به انگیزه و هدف از حمله به دفتر خود اشاره کرده و نوشته: "اقداماتی نظیر جابجایی گاوصندوق و شکستن قفل آن بدون دست زدن به داخل آن، صدمه زدن به پنکه ها، شکستن المنت سماور، ریختن مقادیر زیادی دستمال در توالت و جاگذاشتن رشته کلید های ساخته شده با نام قفل ساز نمی تواند کار سارقانی باشد که از خود با شربت و پرتقال نیز پذیرایی کرده اند. در این یورش وحشیانه که بیشتر شبیه حمله مغولان به ایران بوده، و نشاندهنده ماهیت عاملان آن است
فقط یک مانیتور مستعمل و دو جعبه خاتم (صنایع دستی) و چند کالای کوچک دیگر که احتمالاً برای ردگم کردن بوده به سرقت رفته است."

انتشار مجدد یک نامه؛ اوجگیری فشارها
حمله به دفتر مرکزی دانشگاه آزاد، و سپس حمله به دفتر فائزه هاشمی، در حالی صورت گرفت که هفته گذشته سایت شخصی هاشمی اقدام به انتشار مجدد نامه ای کرد که هاشمی سال پیش با لحنی تند در اعتراض به توهین و تخریب های احمدی نژاد در برنامه های تبلیغاتی خود علیه وی، خانواده و نزدیکانش،به آیت الله علی خامنه ای نوشته بود؛ نامه ای که حامیان احمدی نژاد طی یک سال گذشته از تریبون ها و به بهانه های مختلف آن را دستاویزی برای تخریب بیشتر هاشمی و خانواده وی کرده اند و از آن به عنوان نامه "بدون سلام و و السلام" نام می برند.
حملات چند روز گذشته به فرزندان هاشمی و نزدیکان وی در حالی فزونی گرفته که منابع خبری و رسانه های وابسته به دولت، به بهانه انتشار مجدد این نامه در وب سایت شخصی هاشمی، روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت و مسئولان سایت هاشمی را تحت فشار شدیدی قرار داده اند.
سایت رجا نیوز، یکی از منابع خبری امنیتی وابسته به دفتر احمدی نژاد که طی یک سال گذشته با انتشار صدها خبر و گزارش ساختگی در مورد هاشمی و خانواده وی سهم عمده ای در تخریب چهره رئیس خبرگان رهبری داشته در خصوص انتشار مجدد نامه هاشمی به آیت الله خامنه ای نوشته: "سایت شخصی آقای هاشمی در اقدامی سوال‌برانگیز و مشکوک، در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، اقدام به انتشار مجدد نامه جنجالی و بدون سلام وی به رهبر انقلاب کرده است. "
این سایت در ادامه با اشاره به اینکه "رئیس دفتر هاشمی از انتشار مجدد این نامه اظهار بی اطلاعی کرده" تلویحا شخص هاشمی را متهم به انتشار مجدد این نامه در آستانه سالگرد انتخابات کرده است. این سایت امنیتی همچنین نامه بدون سلام هاشمی به آیت الله خامنه ای را بزرگترین اشتباه سیاسی رئیس مجمع تشخصی مصلحت نظام خوانده است!

حذف رقیب در اولین حمله
محمود احمدی نژاد و نزدیکان وی پنج سال پیش پروژه تصرف دانشگاه آزاد را با هماهنگی کامل با برخی از دیگر مراکز مخالف هاشمی در رسانه های وابسته به خود، کلید زدند. این اقدام احمدی نژاد در دولت نهم به سرانجامی نرسید و با مقاومت هاشمی و عبدالله جاسبی رئیس دانشگاه آزاد روبرو شد. اما در دوره اخیر، با از سرگیری کشمکش ها بر سر تغییر اساس نامه این دانشگاه و برکناری عبدالله جاسبی رئیس کنونی دانشگاه آزاد و صحبت وقف اموال این دانشگاه، آیت الله خامنه نیز به نفع احمدی نژاد وارد ماجرا شد. احمدی نژاد با ابلاغ اساس نامه و تعیین هیات امناء جدید این
دانشگاه، عملا دانشگاه آزاد را زیر مجموعه دولت قرار داده است. گفتنی ست مهندس میرحسین موسوی،اولین نامی بود که احمدی نژاد از فهرست اعضای این هیات حذف کرد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

بهاره مقامي متجاوز جنسي خود را شناسايي کرد:آخوند حسين طائب،فرمانده وقت بسيج



بهاره مقامي متجاوز جنسي خود را شناسايي کرد:آخوند حسين طائب،فرمانده وقت بسيج

Sunday, 2. May 2010, 20:28:20

داستان یک تجاوز
به مناسبت روز معلم


خانم بهاره ی مقامی معلم مدرسه ی کودکان که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات، توسط نیروهای حکومت دستگیر و سپس از سوی حسین طائب فرمانده ی وقت بسیج مورد تجاوز قرار گرفت، به مناسبت روز معلم شرحی از اتفاقاتی که در زمان دستگیری بر او گذشته، نوشته است ...


اخبار روز: خانم بهاره ی مقامی معلم مدرسه ی کودکان که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات، توسط نیروهای حکومت دستگیر و سپس از سوی حسین طائب فرمانده ی وقت بسیج مورد تجاوز قرار گرفت، به مناسبت روز معلم شرحی از اتفاقاتی که در زمان دستگیری بر او گذشته، نوشته است. وی یادآوری کرده است که این نوشته به بهانه ی مقاله ای است که روز جمعه ی گذشته تحت عنوان «برای معلم کودکان, بهاره مقامی» منتشر شد: www.akhbar-rooz.com
به مناسبت روز معلم

در بلندای اندیشه و در اندیشه ای بلند بود که حافظ گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند...جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد. حال پس از گذشت صدها سال از این اوج به چونان هزیزی رسیده ایم که رئیس دولتمان - که باید دولتمرد باشد - مخالفین را بزغاله می خواند و گویندگان اسرار را نه تنها بر سر دار سربلند نمی کند، که در کنج سردابه ها و دخمه های ننگین حرص و هوس به داغی می آلاید که دیگر سری برای بلند کردن باقی نمی ماند. سر می ماند، اما جان گویی که از درون جسم رخت بر بسته است. حالا برای سر بلند کردن عبور از دیوار های سترگ فرهنگی پوسیده و متعصب لازم است. از همه سوی پیام های هم وطنانم را می شنوم که می گویند بهاره سر بلند کن، آری، از بیرون گود گفتنش آسان است... همین پیام های روح بخش بود اما که مرا به زندگی باز گرداند، زندگی قبلیم نه، یک زندگی جدید، با یک هدف جدید و برای فردایی جدید. نه تکرار وهم آلود قرنها تبعیض و استبداد و سرکوب. جان اما دیگر برایم آنقدرها عزیز نیست، می دانم آنقدر فریادم تکثیر شده است که خاموشی نمی پذیرد. در ماه هایی که گذشت بارها آرزوی مرگ کردم، جانم را هم اگر بگیرند به آرزویم رسانده اند، پس می گویم، می گویم چرا که من دیگر شکست ناپذیرم، تبدیل به صدایی شده ام که از هزاران حنجره فریاد می شود، هم میهنم، پروازم را به خاطر بسپار. از حسین می نویسم.

دقت کرده اید که در فیلمها و سریالهای جمهوری اسلامی نام شخصیت جنایتکار و قاچاقچی فیلم همیشه کامبیز است، یا کورش یا جمشید؟‌ و در مقابل شخصیت مثبت و نجات دهنده همیشه حسین است، یا علی، یا محمد، ترجیحاً ملقب به حاجی و سید؟ در سرگذشت من اما نقشها جابجا شده بود، حسین قصه ی غصه ی من، مرا به گور عشق و امید هدایت کرد. گویی دری از درهای جهنم باز شده بود و موجودی که انگار تجسم هر آنچه زشت و کریه است و منفور پا به جهان گذاشته بود. کوهی از نفرت و توحش که در لباس مردی روحانی به نماز ایستاده بود، و دقایقی پس از پایان نماز در بستر خونین دختری هراسان به تجاوز نشسته... نامش را نمی دانستم، عکسش را که در اینترنت دیدم او را شناختم، کابوس شبان و روزهایم را. صورت پوشیده از ریشش را و نفرین ابدی چشمهای هرزه اش را. عبای متعفن و خیس از عرق تابستانش را. حسین طائب را.

گفت دانشجوی کجایی؟‌ گفتم دانشجوی دانشگاه تربیت معلم بوده ام، حالا هم درسم تمام شده و کار می کنم، معلمم. گفت به دستور کی به خیابان آمدی؟‌ لیدرت کی بوده؟‌ گفتم هیچ کس، لیدر نداشتم. پاسخ دست سنگینش بود که پشت سرم فرود آمد، صورتم خورد به میز مقابل و صدای دندانهایم را شنیدم که ریخت توی دهنم. خودش ماها را انتخاب کرده بود، من و هشت دختر دیگر را، از میان گروه ۳۰-۴۰ نفری بازداشت شدگان. نمی دانم بر چه اساسی انتخاب می کرد، هیچ کدام از ما فعال سیاسی نبودیم. ما را جدا کرد و برد به یک بند. گویا در زندان خیابان سئول در قرارگاه ثارالله بودیم، این را از روی شرح حال های دیگرانی که آنجا بوده اند می گویم، چون همه ی ما را وقتی گرفتند چشم بند زدند و با ماشین های سیاه رنگی بردند. همین را می دانم که در زیر زمین بودیم. بعد از حدود یک شبانه روز سرگردانی و بی خبری به بندمان آمد. آمد و یکی از ما را که دختر زیبا و مهربانی به اسم مهسا بود همراه برد. تا بحال شده پرنده کوچکی را در دست بگیرید و ببینید که قلبش چقدر تند می زند؟ ‌قلب مهسا همان طور می طپید. فکر کردیم شاید می خواهند آزادش کنند، یا شاید خانواده اش آمده اند دنبالش، شاید وثیقه بگذارند و ببرندش. هیچ کس نمی دانست که چه سرنوشتی در انتظار است. یکی از دختران همبند که شوخ طبع و سر خوش بود سعی می کرد که جوک بگوید و بقیه را بخنداند و حال و هوا را کمی عوض کند. همه اما از بی خبری و انتظار در عذاب بودند. ناگهان صدای ضجه جگرخراش مهسا بلند شد. صدای فریاد او آنقدر جانسوز بود که همه ما را در جا میخکوب کرد. همه در سکوت و بهت و ناباوری به هم خیره شدند. رعب و وحشت بر تن همه مان سایه انداخته بود، دیگر کسی جوک نگفت، دیگر کسی نخندید، مهسا را دیگر ندیدم...

یادآوری این صحنه ها هنوز هم برای من سهمگین است، هنوز هم نگاه آخر او را به خاطر دارم، هنوز هم صدایش در گوشم می پیچد،با این حال در نهایت نا امیدی می نویسم مهسا جان، اگر هستی و این را می خوانی از خودت پیغامی بده. بگو که هستی، بگو که زنده ای.

حسین پس از اینکه بازجویی!! را تمام کرد مرا به دست دو زندانبان بی صبری که دم در مراقب بودند سپارد تا آنها هم به من تفهیم اتهام کنند و محاکمه و حکم، همه را یک جا برگزار کرده باشند. چه بودم برایشان؟‌ غنیمت جنگی؟! اما کدام جنگ؟‌ واجب القتل؟‌! اما به کدامین جرم؟‌ مفسد فی الارض؟! برای معلمی؟‌ خس و خاشاک؟!‌ آری، من خسی بودم در چشم تنگ نظر و متعصب و ذهن متوحش و هرزه ی آنان...

*****
دست در دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
یار و غمخوار یکدگر باشیم
تا بمانیم خرم و آزاد

شعری ساده و کودکانه، که شاید باید بیشتر بخوانیمش.
یک سال پیش در چنین روزی وارد کلاس درس که شدم بوی گل به استقبالم آمد. نوگلان کوچکم را دیدم که هر یک شاخه گلی در دست داشتند و لبخندی به لب. در یک لحظه عالمی را سِیر کردم، آینده ی این ۳۲ غنچه ی زیبا را دیدم که هر کدام برای خودشان دختر خانمی شده اند و شاهدی یا مادری یا مدیری. در همه وجودم لبخند شکفت و شادی غنچه کرد. این دومین سالی بود که روز معلم را به عنوان یک معلم تجربه می کردم، و امسال سومین سال است...امسال اما کلاسم خالیست، از لبخند و غنچه و شکوفه خبری نیست. از خوابی شیرین برخاسته ام انگار، گلستان ایرانم را می بینم که از سیاهی، به لجنزاری مانند است، ابرهای تباهی را می بینم که جلوی نور مهرآمیز خورشید ایرانم را گرفته اند و به شهود و ادراک و آزادی اجازه عرض اندام نمی دهند... آری این دیار سخت به آموزگاران نیازمند است، چرا که در نور معرفت است که لجنزار رنگ می بازد و بهار شکوفه می کند.
بهاره مقامی
۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۹